سگ اندلسی؛ فیلمی به قدمت ۹۳ سال
سگ اندلسی که اولین فیل بونوئل است، اولینبار در ۶ ژوئن ۱۹۲۹ میلادی بهصورت محدود در پاریس اکران شد.
این اثر بهعنوان یکی از معروفترین فیلمهای سورئالیستی جنبش آوانگارد در دهه ۱۹۲۰ شناخته میشود.
به گزارش ۳۶۱ً درجه ایران، روحالله جعفری عضو پیوسته انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، یادداشتی را بهمناسبت تولید و ساخت فیلم «سگ اندلسی» (Un Chien Andalou) بهکارگردانی لوییس بونوئل که از عمر آن ۹۳ سال میگذرد نوشت و بهطور اختصاصی در اختیار پایگاه خبریتحلیلی ۳۶۱ً ایران قرار داد.
سگ اندلسی که اولین فیلم بونوئل است، اولینبار در ۶ ژوئن ۱۹۲۹ میلادی بهصورت محدود در پاریس اکران شد.
این اثر بهعنوان یکی از معروفترین فیلمهای سورئالیستی جنبش آوانگارد در دهه ۱۹۲۰ شناخته میشود.
ادو کابرو منتقد سینما درباره فیلم سگ اندلسی نوشته است: «برای اولینبار در تاریخ سینما یک کارگردان سعی در سرگرم کردن تماشاگرانش نداشته، بلکه سعی کرده با پتانسیلهای جدیتر به تماشاگران نزدیک شود.»
در سگ اندلسی نه خبری از سگ است و نه خبری از اندلس؛ این فیلم اسمش را از یکی از نوشته های بونوئل گرفته است. این دو اسپانیایی (سالوادور دالی و لوییس بونوئل) که جذب آزادیهای فرانسه و خصوصاً پاریس دهه سی شده بودند و در آنجا زندگی میکردند، به جز این کار در چند اثر دیگر هم با هم همکاری کردند، ولی همین اولین کار این دو، برجستهترین آنهاست و به این دلیل است که در هیچکدام دیگر، جای پای دالی به اندازه این کار پررنگ نیست.
در مصاحبه ژان کلود کریر با لوییس بونوئل آمده که دالی برای بونوئل تعریف کرده که خواب دیده که از کف دستش مورچه بیرون میآید و بونوئل نیز گفته که خوابی دیده که در آن ابری باریک، ماه را به دو نیم کرده است؛ همانگونه که تیغ، چشمی را به دو نیم کند. سپس این دو از هم میپرسند که چرا فیلمی درباره رویاهایمان نسازیم؟ و بعد در عرض سه روز فیلمنامهای مینویسند و اولین فیلم بونوئل با پولی که مادرش به او داد، ساخته میشود. روش آنها این بود که از طریق تاس انداختن، ترتیب تصاویر را مشخص میکردند و این یعنی آنها برای گرفتن هر نما با هم از قبل به توافق میرسیدند. بونوئل در مصاحبهای گفته که در این کار، تنها ایدهها و تصاویری که خارج از حوزه منطق بود، پذیرفته میشدند. من و دالی تمام درها را به روی افکار نامعقول باز میگذاشتیم و تنها تصاویری را ارائه میکردیم که بیدلیل ما را غافلگیر کنند. او در کتاب خاطرات خود مینویسد که در اکران اول فیلم، با جیبهایی پُر از سنگ در پشتصحنه ایستاد تا در شرایط بحرانی با این سنگها از خود در برابر تماشاگران دفاع کند.
سگ اندلسی مملو از مجموعهای از تصاویر نامربوط به یکدیگر است. مجموعه این تصاویر همان رویاهای بونوئل و دالی است که در این فیلم نمایان شده است.
بنا به گفته منتقدان، بونوئل تمامی تحلیلهایی را که بر اساس عقاید فروید، مارکسیست و یونگ برای فیلم میشد را به باد استهزا میگرفت و به آنها میخندید.
تماشاگر در این فیلم با تعداد زیادی سمبول، از جمله: ماه، چشم، تیغ، ابر، دوچرخه، موی زیر بغل، تبدیل کتاب به اسلحه، مردی با لباس زنانه، مورچه و… روبهرو میشود که یکی از مهمترین آنها جعبه کوچکی است که در ابتدا به گردن مرد جوان آویزان است. همچنین تماشاگر در این فیلم با مفاهیمی متفاوت از عشق، شهوت، خشونت، جهالت، کمک، جنایت، دیگرآزاری و… مواجه میشود و این مهم، کنجکاوی او را میتواند برانگیزد تا فیلم را بار دیگر ببیند، اما اینبار با متر و معیار سورئالیستها و همچنین توجه داشتن به مفاهیم روانشناسانه و این یعنی صور خیال او برای ورود به ساحت اثر باز شده است.