کد خبر:33480
پ

کتاب نوروزی/ «آن بیست و سه نفر» قصه تغییر معادلات دشمن

دفاع مقدس که مظهر حضور جوانان و نوجوانان بسیاری در جبهه‌های جنگ بود، دستمایه اثر درخشانی از احمد یوسف زاده شده که خواندنش در تعطیلات نوروز خالی از لطف نیست.

به گزارش خبرنگار ۳۶۱ درجه ایران، «آن بیست و سه نفر» کتابی از احمد یوسف زاده است که در قالب زبانی شیوا و داستانی، ماجرای استقامت ۲۳ نوجوان اسیر شده ایرانی در دوره جنگ دفاع مقدس را برای مخاطبش روایت می‌کند.

این کتاب از زبان بیست و سه ایرانی که در دوره هشت ساله جنگ تحمیلی نوجوان بوده‌اند و به عنوان کم سن و سال ترین رزمندگان جنگ توسط ارتش بعث، در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمدند را تشریح می‌کند. در آغاز اشاره‌ای به فضای جنگ و اتفاقاتی که در جبهه نبرد روی داده می‌شود و در ادامه ماجرای چگونگی اسیر شدن نوجوانان ایرانی اینگونه تشریح می‌شود: «همۀ راه‌ها، به جز راهی که به اسارت ختم می‌شد، یکی بعد از دیگری بسته شده بود. تن دادن به اسارت آخرین راهی است که یک جنگجو به آن می‌اندیشد. اما، وقتی خشاب‌هایت خالی باشد و تانک‌های دشمن محاصره‌ات کرده باشند و پیاده نظام آن‌ها لولۀ تفنگش را به سویت نشانه رفته باشد، تن دادن به اسارت اولین فکری است که مثل طوفان توی مغزت می‌پیچد و دیوانه‌ات می‌کند.

دیدن دشمن از نزدیک حس غریبی دارد. استشمام بوی ادکلنی که زده است، نحوۀ لباس پوشیدنش، طرز نگاه و رنگ پوستش، تُن صدا و زبان گفت‌وگویش، همه و همه به تو می‌گویند که دشمن در یک قدمی توست؛ دشمنی که همیشه به او فکر کرده‌ای، دشمنی که تا آن لحظه فقط انفجار توپ و خمپاره‌اش را دیده‌ای، حالا تفنگش را از فاصلۀ دو متری به طرف تو گرفته است و از تو می‌خواهد دست‌هایت را بالا ببری و تسلیم او بشوی. سرباز عراقی تفنگش را به سمت من و حسن که اکبر را با خود می‌بردیم، گرفت. دستور داد اکبر را روی زمین بنشانیم، نشاندیم. سرباز خیره شده بود به من و داشت قد و قامتم را نگاه می‌کرد. از نگاهش معلوم بود دیدن من برایش غیر منتظره است. لابد او از ایرانی‌ها تصویر دیگری در ذهن داشت و دیدن من که نوجوانی بودم لاغر و استخوانی، با تصویر خیالی او همخوانی نداشت. نزدیکتر شد. چشمش افتاد به سربند سبز «یا زهرا» که بسته بودم روی کلاه آهنی‌ام. غیظش گرفت. به تلخی خواست بازش کنم،کردم. سرباز نزدیکتر شد. نگاهش پر بود از ترحم. داشت به عربی چیز‌هایی می‌گفت. فقط معنای «طفل صغیر» را از همۀ حرف‌هایش فهمیدم. او دلش به حال من سوخته بود. به همین دلیل نزدیک آمد و صورتم را بوسید و گفت: «الله کریم!» این لفظ امیدوارکننده را سرباز عراقی درست همانجایی به من گفت که شب قبل، من به اسیر عراقی گفته بودم «لا تخف» و او به زنده ماندن امیدوار شده بود. روزگار چقدر زود کار من را جبران کرده بود!»

با اسیر شدن بیست و سه نوجوان ایرانی نیروهای بعث عراق به فضاسازی و اشاعه شایعات با استفاده از رسانه‌های خود برای خدشه‌دار کردن شرایط ایران می‌کند. در بخشی از داستان اسیر شدن نوجوانان به کمبود منابع انسانی و رزمندگان و همچنین ناتوان شدن ایران در مبارزه با عراق تعبیر می‌شود اما رفتار سنجیده و درایت نوجوانان به اسارت گرفته شده همه معادلات را به هم می‌ریزد به طوریکه هیچ پیشنهاد و طرحی تصمیم اسرای مورد نظر را تغییر نمی‌دهد و در مقابل با اعتصاب غذا نوجوانان ایرانی به عنوان نمایندگان کشورمان در دوره جنگ، به استقامت و پیرو خط رهبری بودن شناخته می‌شوند و در آخر فشارهای ناشی از حصار نیروهای بعث عراق را می‌شکنند و به اردوگاه منتقل می‌شوند تا سرافرازانه و همچون دیگر اسرای جنگ به کشور باز گردند.

این کتاب خط داستانی ساده و روانی دارد و زبان شیوا و سلیس قصه باعث می‌شود تا مخاطب با اشتیاق بیشتری خواندن کتاب را ادامه دهد. وقایع و رویدادهای این کتاب که همگی مستند و برگرفته از واقعیت هستند مخاطب را تشنه شنیدن نگه می‌دارند و به عبارتی به گونه‌ای با خود همراه می‌کنند که حتی برای دقایقی هم نتواند آن را کنار بگذارد. یکی از مهم‌ترین ویژگی این اثر قابل فهم بودن و فضاسازی‌هایی است که نویسنده از محیط زندان و شکنجه‌ها و فشارها دارد که توانسته در ایجاد ارتباط با مخاطب موثر باشد.

احمد یوسف زاده که خود یکی از بیست و سه نوجوان اسیری است که در عملیات بیت المقدس اسیر شده، در این کتاب به رفتاری دیپلماتیک از اسیران نوجوان اشاره می‌کند که بدون هیچگونه آموزشی می‌توانند نظر خود را با وجود مخالفت‌های ماموران صدام به کرسی بنشانند و تمام توطئه‌ها برای خراب کردن ایران بر هم بریزند و به اصطلاح طعمه‌ کردن اسرای ایرانی برای فرار از تلخی گزنده شکست سنگین را برملا کنند.

اگرچه دیکتاتور عراق سعی داشته از نوجوانان به اسارت در آمده ایرانی برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند، اما بیست و سه نفر تبدیل به قهرمانانی می‌شوند که در دنیای نوجوانی و حتی با شوخی‌ها و زبان شیرینشان به راحتی از کنار خیلی از اتفاقات و سختگیری‌های اسارت در استخبارات رژیم بعث می‌گذرند. بر اساس آنچه نویسنده در کتاب به آن اشاره کرده و البته فیلمی که بر اساس دوره اسارت بیست و سه نفر ساخته شد، اسرای نوجوان ایرانی از تهدیدهای بازجوهای خود نمی‌ترسند و در طول قصه هیچ گاه گریه نمی‌کنند و ضعف نشان نمی‌دهند و در مقابل با اتحاد و روحیه حماسی تسلیم دشمن نمی‌شوند.

این کتاب از جمله آثار منتشر شده‌ای است که افتخار این را داشته که مقام معظم رهبری به آن توجه ویژه داشته‌ باشد. یوسف زاده در این باره در جایی گفته است: اتفاق خجسته ای رخ داد آقای حجتی کرمانی مهمان ما در دانشگاه  شهید باهنر بودند. ایشان کتاب را که دیدند، گفتند شما یک جلد از این کتاب را امضا کنید تا من برای رهبر معظم انقلاب ببرم. من خیلی خوشحال شدم و باورم نمی‌شد نوشتن تقریظ بر کتاب به این زودی  اتفاق بیفتد و دقیقا ۱۵ فروردین بود که از دفتر حضرت آقا زنگ زدند و عنوان کردند ایشان بر کتاب شما تقریظ قشنگی نوشتند. رهبر فرهیخته انقلاب در بخشی از تقریظ عنوان کردند که: «در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و…»  لطف ایشان به من به عنوان نویسنده واقعا زیاد بوده است و این باعث شد در ایام نمایشگاه کتاب روزانه ۱۰۰۰ جلد از کتاب به فروش برسد. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب دفاع مقدس بود اما در مقیاس نمایشگاه کتاب آماری ندارم که بدانم در نمایشگاه پر فروش بود یا نه ! به هر حال اگر در نمایشگاه کتاب  اول نبود جزو اولی‌ها بود. حدود ۱۱ هزار جلد در هشت روز نمایشگاه کتاب به فروش رفت.قبل از اینکه رهبر معظم انقلاب  بر کتاب تقریظ بنویسند، می‌دانستم اگر این کتاب به دست ایشان برسد قطعا بر این کتاب یادداشتی می‌نویسند. به چند دلیل: این کتاب یکی از معدود کتاب‌های ناب دفاع مقدس است که همین یک بار اتفاق افتاده است. مثلا رشادت‌هایی چون تانک زدن، روی مین رفتن و… بارها اتفاق افتاده تنها این مورد است که صدام اسرای نوجوان را به کاخ خود می‌برد و آنها به درخواست صدام حسین جواب رد می‌دهند و اسارت را بر آزادی ترجیح می‌دهند. این یکی از دلایلی می‌تواند باشد که رهبر انقلاب بر آن تقریظ بنویسند و کتاب هم تجربه ۱۵ و ۱۶ ساله نوشتن من است چون من روزنامه نگار و داستان نویس و شاعر هستم و تجربیات زیادی در این زمینه‌ها دارم و سعی کردم این کتاب را به خوبی بنویسم؛ ظاهرا این اتفاق افتاده است. برایم خیلی عجیب است که بعضی از مخاطبین، کتاب را یک شبه خوانده اند. چون من برای غلط گیری کتاب دو روز و نیم وقت صرف کردم. مخاطبان کتاب عمدتا ظرف یک تا دو روز کتاب را می‌خوانند این نشان‌دهنده موفقیت کتاب و کشش آن است.

در تقریظی که رهبری بر این کتاب نوشته آمده است: در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته‌ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین‌کام شدم و لحظه‌ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده‌ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه‌ی این زیبائی‌ها، پرداخته‌ی سرپنجه‌ی معجزه‌گر اوست درود می‌فرستم و جبهه‌ی سپاس بر خاک می‌سایم.

یک بار دیگر کرمان را از دریچه‌ی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته‌ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.

گفتنی است، نگارش کتاب «آن بیست و سه نفر» از روی دست‌‌نوشته‌‌های سال ۱۳۷۰ احمد یوسف زاده و متن فیلم مستند مهدی جعفری صورت گرفته که حاوی ساعت‌‌ها مصاحبه‌ی محمد شهبا با افراد گروه بیست‌وسه است. از این رو، خواننده می‌‌تواند مطمئن باشد آنچه در این کتاب می‌‌خواند تخیل و قصه‌‌پردازی نیست؛ بلکه روایتی است از آنچه این ۲۳ نفر دیده و از سر گذرانده‌‌اند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

اخبار فوری