چرا تاکنون درمان قطعی برای سرطان مغز کشف نشده است؟
دانشمند ایرانی دانشگاه ویکتوریا در کانادا از ضرورت تخصیص بودجه و حمایت از محققان ایرانی برای کار روی پروژههایی که کشورهای دیگر انجام نمیدهند، گفت.
به گزارش ۳۶۱ درجه ایران، محسن اکبری متولد ۱۳۶۰ در اصفهان است. کارشناسی و کارشناسی ارشدش را در دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی مکانیک گذراند و بعد از آن به کانادا مهاجرت کرد و در دانشگاه سایمون فریزر دوره دکتری را در رشته علوم کاربردی گذراند.
دوره فوق دکتریاش را در زمینه مهندسی پزشکی، گرایش مهندسی بافت در دانشگاه مکگیل شروع کرد و سپس دوره فوق دکتری دیگری را نیز در دانشکده پزشکی هاروارد زیر نظر دکتر علیرضا خادم حسینی به پایان رساند و در سال ۲۰۱۵ به عنوان استادیار دانشگاه ویکتوریا در کانادا شروع به تدریس کرد.
محسن اکبری هماکنون دانشیار دپارتمان مهندسی مکانیک دانشگاه ویکتوریا و مدیر آزمایشگاه نوآوری در مهندسی میکرو (LiME) و همچنین دانشیار مدعو دانشگاه بریتیش کلمبیاست. به غیر از این، در موسسه «تراساکی»، با مدیریت علیرضا خادم حسینی، فعالیت میکند. او همچنین عضو انجمن بیومتریال کانادا، هیات مدیره انجمن مهندسی مکانیک کانادا، عضو وابسته جواد موفقیان در بخش سلامت مغز در ایران، عضو مرکز مواد پیشرفته و فناوریهای مرتبط در دانشگاه ویکتوریا، عضو مرکز تحقیقات بیومدیکال در دانشگاه ویکتوریا و انجمن شیمی آمریکا است.
محسن اکبری جوایز متعددی را از جمله جایزه کمک هزینه تحصیلی پسادکتری NSERC، جوایز ایده تجاریسازی بنیاد مایکل اسمیت، جایزه تحقیقات شورای نوآوری BC، جایزه بنیاد کایزر را از آن خود کرده و به عنوان ستاره نوظهور کانادا در بخش سلامت جهانی توسط Grand Challenges Canada انتخاب شده است. تحقیقات او در رابطه با زیستشناسی سلولی، بیومواد و میکروفناوری است و هدف او از این پروژههای علمی، توسعه رویکردهای نوآورانه برای مدلسازی بیماری و دارورسانی است.
اکبری حدود ۹۵ مقاله علمی دارد و نتایج مطالعات او تاکنون روی جلد ۱۱ مجله معتبر دنیا به چاپ رسیده است.
مصاحبه ایسکانیوز را با این دانشمند ایرانی میخوانید:
چه شد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کردید؟
من جزو دانشجوهای قدیمی (ورودی ۷۷) دانشگاه شریف بودم. در آن زمان موج مهاجرت در میان دانشجوها ایجاد شده بود. من هم در تب و تاب این موج قرار گرفتم و طرز تفکرم این بود که با مهاجرت میتوانم تحقیقاتم را توسعه دهم، در دنیا فرد تاثیرگذاری باشم و دید وسیعتری پیدا کنم. علاوه براین، آن زمانی که من مهاجرت کردم، امکانات امروزی برای برقراری ارتباط با دنیا بسیار محدود بود، به همین دلیل تنها راهم برای توسعه کارهایم مهاجرت به کشور دیگر بود. البته الان نظرم راجع به دکتری عوض شده و طرز فکرم این است که اصلا لازم نیست دکتری داشته باشم تا بتوانی در دنیا تاثیرگذار باشم. در هر مقطعی و هر شغلی میتوان در دنیا تاثیرگذار بود.
مهاجرت برای من تجربه جدیدی بود؛ البته قصد برگشتن به ایران را داشتم، اما آنقدر درگیر کار و تحقیق شدم و موقعیتهای جدیدی کسب کردم که نتوانستم برگردم.
شما کارهای علمی متفاوتی انجام دادهاید. کدام حوزه را بیشتر دوست دارید و چه دستاوردهایی در این زمینه دارید؟
برای خیلی از محققان، تعداد مقالات و استنادات مهم است، اما برای من تحقیق در زمینه سرطان بسیار مهم بوده و هست، چون مادرم را به دلیل سرطان از دست دادم. از آنجا که این زمینه تحقیقاتی کاملا میانرشتهای است، بیشتر پابند کانادا شدم. همیشه دوست داشتم درک کنم که سرطان چطور ایجاد میشود و چطور گسترش پیدا میکند تا بتوانم درمان خوبی برای آن کشف کنم. شاید مقالات دیگری داشته باشم که در مجلات معتبر منتشر شده باشد و مورد توجه جوامع علمی قرار گرفته باشد، اما چون حوزه تحقیق روی سرطان –به ویژه سرطان مغز- برای خودم مهم است، در مورد کارهای تحقیقاتیام در این زمینه صحبت میکنم.
یکی از مشکلاتی که در درمان سرطان مثل سرطان مغز وجود دارد، احتمال مرگومیر بسیار و توسعه سریع آن است. بیماران این نوع سرطان کمتر از یک سال زنده میمانند و با وجود این همه پیشرفت علم در دنیا، در حال حاضر فقط دو دارو برای درمان این بیماری ساخته شده که آنها هم جوابگو نیستند و بیماران را به شدت ضعیف میکنند. علاوه براین، سلولهای سرطانی بیمار بعد از گرفتن اولین مرحله دارو، از خود مقاومت نشان میدهند؛ به طوری که مرحله بعدی دارورسانی، عملا روی سلولهای سرطانی بیتاثیر میشود.
مشکل دوم، وجود لایهای با نام «سد خونی» در مغز است که وظیفه اصلی آن جلوگیری از ورود مواد مضر مختلف به مغز است. این لایه محافظتی میتواند از ورود بعضی داروها از جمله داروهای ضدتومور و بعضی از داروهای سیستم عصبی مانند داروی علیه بیماری آلزایمر جلوگیری کند و به آنها اجازه عمل ندهد.
مشکل سوم این است که در تومورهای مغزی، فقط یک نوع سلول وجود ندارد، بلکه چند نوع سلول مختلف وجود دارد که در طول زمان تغییر میکنند و در افراد مختلف متفاوت است. یعنی تومور مغزی دو بیمار در یک مرحله، کاملا با هم متفاوت است. به همین دلیل نمیتوان یک نوع درمان و دارو را برای همه بیماران تجویز کرد. بهترین روش این است که با خارج کردن بخشی از تومور مغزی، تعداد و نوع سلولهای سرطانی را بررسی کنیم و بعد براساس پیچیدگی سلولی آن، دارو تجویز کنیم.
اکثر اوقات، این داروها را روی موشها آزمایش میکنند. در حالی که موش از نظر ژنتیک کاملا متفاوت با انسان است. به همین دلیل، شرکتهای داروسازی این همه سال روی یک دارو مطالعه میکنند و چند میلیارد دلار هم هزینه میکنند، اما زمانی که این داروها وارد بازار میشود، ۹۰ درصدشان روی انسان جواب نمیدهند.
در این راستا، مدل پیچیده مغز را شبیهسازی میکنیم و عوامل مختلف را برای این مدل در نظر میگیریم. زیرا به غیر از سلولهای سرطانی، عوامل مختلف دیگری مانند سلولهای سالم و همچنین رگهای خونی اطراف آن نیز روی روند پیشرفت سرطان تاثیرگذارند. در این تحقیق، پزشکان بخشی از تومور مغزی را برمیدارند و ما با کمک فناوریهای مایکروفلوئیدیک و همچنین پرینترهای سهبعدی، پیچیدگی تومور و اطراف آن را به صورت بسیار دقیق مدلسازی میکنیم. در این فرآیند هم از روشهای مهندسی، هم از فناوریهای مواد و هم فناوریهای سلولی استفاده میکنیم.
سپس، داروها را روی این مدل آزمایش میکنیم تا ببینیم که چه تاثیری روی سلولهای سرطانی میگذارند. امیدواریم که در سالهای آینده با کمک این روش بتوانیم داروهای مختلف را روی سرطانهای مختلف آزمایش و بهترین آنها را انتخاب کنیم. با این آزمایش، نحوه رشد سلولهای سرطانی و دلیل متفاوت بودن تومور مغزی با تومور ریه را درک میکنیم. همچنین متوجه میشویم که چرا تومور مغزی بعد از مدتی به شکل انگشتی رشد و در مغز نفود میکند و چطور میتوانیم جلوی رشد آن را بگیریم.
مشکل بعدی داروهای کنونی سرطان مغز، این است که این داروها به شکل قرص است و ابتدا باید از معده، کلیه و روده رد شود تا به مغز برسد و در نتیجه به تمام این اندامها آسیب میزند. پس بیمار سرطان مغزی به غیر از سرگیجه، حالت تهوع و اختلالات بینایی –علائم خود بیماری- به دلیل عوارض داروی سرطان، باید داروهای دیگری نیز برای رفع آسیب معده، کلیه و روده مصرف کند و در نتیجه در یک سالی که قرار است عمر کند، با عنوان و اقسام دردها و مشکلات دست و پنجه نرم میکند.
گاهی پزشکان برای کم شدن عوارض این داروها روی اندام دیگر، مجبورند که دوز آن را کم کنند. این در حالی است که بخشی از این دوز توسط سد خونی مغز و سیستم ایمنی بدن –به عنوان مواد خارجی- از بین میرود و در نتیجه مقدار داروی بسیار کمی به مغز میرسد و تاثیرگذاری بسیار کمی روی سلولهای سرطانی و به ویژه سلولهایی که درون مغز نفوذ کردهاند، خواهد داشت و فقط میتواند نهایتا سلولهای سطحی سرطانی را از بین ببرد. در این شرایط سلول سرطانی خیلی زود یاد میگیرد که در مقابل دارو چطور مقاومت کند. بنابراین، این داروها نه تنها سلولهای سرطانی را از بین نمیبرند، بلکه آنها را مقاومتر هم میکنند.
در این راستا، راهکاری را ارائه دادیم که در آن دارو به جای اینکه توسط بیمار بلعیده یا تزریق شود، توسط یک مش (ساختار شبکه مانند) نرم به سلولهای سرطانی نفوذ پیدا کند. این مش دقیقا روی مغز و آن بخشی که سلولهای سرطانی وجود دارند، قرار میگیرد و دارو از طریق آن با دوز بالا وارد سلولهای سرطانی میشود. در نتیجه اولا دارو دیگر وارد کبد یا اندامهای دیگر نمیشود و آسیبی به آنها وارد نمیکند، ثانیا میتواند به سلولهای سرطانی را که در مغز ریشه دواندهاند، برسد و ثالثا دیگر لازم نیست که از سد خونی رد شوند. با این روش میتوان از داروهایی استفاده کرد که سمیت کمتری دارند، ولی تاثیرگذارترند. حتی میتوان در کنار آن از روشهای تقویت سیستم ایمنی و ایمونوتراپی هم استفاده کرد.
این ساختار مش مانند که قرار است دارو را به سلولهای سرطانی برساند، چطور دارو را در خود نگه میدارد تا آزادرسانی را به تدریج انجام دهد؟
برای ساخت این مش از مواد پلیمری استفاده کردیم که چند مزیت دارد؛ یکی اینکه تراکم زیادی دارد و دارو از داخل آن به تدریج بیرون میآید. دوم اینکه دپو شدن این مواد در داخل مش باعث میشود که از آنزیمهایی که به دارو حمله میکنند یا از محیطهای اسیدیته که دارو را از بین میبرند، دور بماند.
سرعت رهایش دارو را نیز با کمک تغییر سایز پلیمر و همچنین سایز سوراخهای مش میتوان تنظیم کرد. از این رو، پلیمر را به شکل کروی و با کمک روشهای مایکروفلوئیدیک درست کردیم تا داروهای مختلف را با سرعت یکسان رها کند. با این روش، رهایش دارو از یکی دو ساعت تا چند ماه قابل تنظیم است. علاوه براین، این پلیمرها جذبپذیرند و بعد از مدتی توسط بدن جذب میشوند.
آیا این مش با جراحی وارد مغز انسان میشود؟ و چقدر روی مغز باقی میماند؟
قابلیت درمان سرطان مغز به محض تشخیص، مورد بررسی قرار میگیرد. اگر پزشک تشخیص بدهد که قابل درمان است، بخشی از تومور را برمیدارد. در این صورت حفرهای روی مغز ایجاد و در همان زمان این مش را روی آن حفره جاسازی میکند.
هدف ما این است که این مشها حداقل ۶ ماه روی مغز باقی بمانند، زیرا دوره درمان با داروهای کنونی از ۶ ماه تا یک سال است و از آنجا که این نوع درمان از دوز بالا شروع میشود، احتمال اینکه درمان در همین مقطع موثر شود، بسیار است. با این حال، امیدواریم که با این روش، عمر بیماران سرطان مغزی را از یک سال به دو سال افزایش دهیم و مانع از کار افتادن و آسیب رسیدن به اندامهای دیگر بدن بیماران شویم و بعد از آن بتوانیم به سمت درمان آنها پیش برویم.
متاسفانه این نوع سرطان خیلی زود بیماران را از پا درمیآورد و درمانها کارساز نیستند. به طور مثال جان مککین، سناتور آمریکایی و همینطور پسر جو بایدن بعد از تشخیص سرطان مغز در آنها نهایتا چهار تا پنج ماه زنده ماندند.
این پروژه در چه مرحلهای است؟
فعلا این روش را روی موش امتحان کردهایم و به دنبال فاندهای بیشتری هستیم تا با رفع چالشها وارد فاز حیوانی و بعد حیوانات بزرگتر- که هزینه بسیار بالایی دارد- و بعد فاز انسانی شویم.
در اوقات فراغت معمولا به چه کارهایی میپردازید؟
با دختر چهار سالهام بازی میکنم و بیشتر وقتم را با خانوادهام میگذرانم. گاهی هم پیادهروی و ورزش سبک میکنم.
چه فیلم یا کتابهایی میبینید و میخوانید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟
فیلمهای کمدی و کلاسیک را خیلی میپسندم. به طور مثال، فیلمهای «پدرخوانده» را چندین بار تماشا کردهام. فیلم «شیوع» با بازی مت دیمون را که به نوعی شیوع کرونا را پیشبینی کرده بود خیلی دوست دارم و به همه توصیه میکنم. با دیدن این فیلم متوجه شدم که چقدر علم از دنیای ما جلوتر است. به تازگی چندین سریال ایرانی مثل «زخم کاری» را دیدهام که به نظرم خیلی خوب بود.
کتابهایی که میخوانم بیشتر مربوط به کارهای پژوهشیام میشود. اما از کتابهای دیگر که خواندهام «اسمت را میگذارم باران»، نوشته امیرعلی بنیاسدی را توصیه میکنم که رمانی روانشناختی است و به بحران تنهایی و راه مقابله با آن میپردازد.
از نظر شما محققان ایرانی از نظر علم و فناوری یا رشته تخصصی شما در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
به نظر من محققان ایرانی در سطح بسیار بالایی قرار دارند، زیرا بدون امکانات و مواد آزمایشگاهی کارهای پژوهشی خیلی خوبی در سطح کشورهای دیگر انجام میدهند. تنها نکتهای که در ایران وجود دارد، بحث اخلاقی در نوشتن مقالات علمی است.
بحث اخلاقی در سایر کشورها بسیار مهم است. بنابراین، محققان ایرانی نیز باید همین روند را در پیش بگیرند.
محققان باید چه کار کنند تا برآیند کارشان در سطح جهانی مطرح شود؟
به نظر من باید بودجه بیشتری گذاشته شود تا محققان ایرانی بتوانند روی پروژههایی کار کنند که کشورهای دیگر انجام نمیدهند. مدل برخی کشورهای اروپایی و خاورمیانه بهترین الگو برای ما به شمار میرود. در این کشورها با سرمایهگذاری کلان روی جذب نخبهها و مغزهای جهان، آنها را ترغیب به راهاندازی آزمایشگاهها و لابراتوارهای خود میکنند. به طور مثال، دولت چین به محققان نخبه حقوق میدهد، تمام تجهیزات آزمایشگاهی را برای آنها فراهم میکند و تمام شرایط را برای همکاری آنها با دانشگاههای ممتاز جهان مهیا میکند تا با انتشار مقالات بسیار خوب در مجلاتی مثل نیچر و ساینس، رنک دانشگاههای خود را بالا ببرد. این شرایط هم برای دولت چین و هم برای محققان کشورهای دیگر فضای برد-برد است.
به نظر من ایران هم باید همین روند را در پیش بگیرد و شرایطی را برای جذب محققان خارجی ایجاد کند تا بفهمند که ما چه نخبههایی در ایران داریم. با این کار، پروفایل علمی ایران بالا میرود؛ دقیقا مثل تیمهای فوتبال ایران که مربی از کشورهای دیگر وارد میکنند.
هماکنون دانشجوهای ایرانی در خارج از کشور معروفند. به طور مثال، در جلسهای که با دانشمندان قلب آمریکای شمالی در شهر ونکوور داشتم، متوجه شدم که خیلی از آنها با فرهنگ و غذاهای ایرانی آشنایی دارند و حتی دوست دارند که فارسی یاد بگیرند. چون دوست دارند که دانشجوی ایرانی استخدام کنند. این نشان میدهد که دانشجوهای ایرانی در فضای مناسب خانواده، مدرسه و دانشگاه تربیت شدهاند.
همانطور که گفتم، حمایت محققان از همدیگر بسیار مهم است و آنها باید به صورت استراتژیک در فضاهای تصمیمگیری و مهم مشارکت کنند. برای جوایز مختلف همدیگر را نامزد کنند. جوایزی مانند جایزه مصطفی یکی از گامهای موثر در مطرح کردن کشور ایران در فضای علمی جهان است.
به نظر شما نظام آموزش عالی ایران در مقایسه با کانادا یا آمریکا چه مزایا یا معایب و نقصهایی دارد؟
به نظر من مقایسه این سیستمها با یکدیگر قیاس معالفارق است و زمانی میتوان مقایسه کرد که تحریمی علیه ایران وجود نداشته باشد. ولی به طور کلی، اگر فقط کارنامه و نتیجه کارهای پژوهشی را در نظر بگیرم، سطح سواد محققان ایرانی نسبت به آمریکای شمالی کاملا برابر است.
دانشجویان ایرانی متاسفانه در بحث پرزنتیشن ضعیف هستند. این امر به دلیل کم بودن سواد آنها نیست، بلکه به دلیل کم بودن اعتماد به نفسشان است. مثلا یک دانشجوی آمریکایی به روشی کار را توضیح میدهد که گویا شقالقمر کرده، اما دانشجوی ایرانی که فراتر از این کار را انجام داده، نه تنها نمیتواند به خوبی کار خود را پرزنت کند، بلکه خودش را دست کم میگیرد و ایرادات کارش را در ابتدا تشریح میکند. سیستم آموزش عالی باید دلیل کم بودن اعتماد به نفس دانشجوهای ایرانی را کشف کند. به نظر میرسد نسل جدید از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار باشند.
تفاوت کارهای پژوهشی در ایران و کانادا در چیست؟
پروژههای ایران در سطح بالایی هستند؛ همان کارها و طرحهایی که در کشورهای دیگر در زمینه چاپ زیستی انجام میشود، در ایران هم در حال انجام است، اما مشکل جای دیگر است. یکی از آنها عدم دسترسی محققان به مواد آزمایشگاهی است و دیگری عدم ارتباط آنها با دانشگاههای ممتاز جهان است. برای ایجاد این ارتباط باید هزینهای در نظر گرفته شود تا محققان بتوانند در کنفرانسهای بینالمللی شرکت کنند، سخنرانیهای محققان برتر دنیا را گوش کنند، ایده بگیرند و دوباره به کشور برگردند و از آنها استفاده کنند.
آیا روش دیگری هم وجود دارد که محققان بتوانند ارتباطات بینالمللی خود را گسترش دهند؟
بله همین کاری که من و همکارم دکتر ساوجی در قالب وبینارهای تحقیقاتی در زمینهٔ مهندسی پزشکی از زمان شیوع کرونا، سرویس سمیناری را در زمینه کارهای پژوهشی عملی و کاربردی مهندسی پزشکی راهاندازی کردیم که تاکنون غولهای رشتههای مختلف در دنیا –مثل محققان دانشگاه هاروارد، استنفورد و MIT در آن سخنرانی کردهاند. با این کار شرایطی را مهیا کردیم که تمام محققان بتوانند به محققان نخبه و مدیرعامل شرکتهای پیشگام و همچنین علوم روز دنیا دسترسی داشته باشند. امیدواریم که محققان ایرانی هم از این محیط استفاده کنند و برای کارهای پژوهشی خود ایده بگیرند و حتی سوال بپرسند. هدف ما در واقع، آشنایی محققان- به ویژه محققان ایرانی- با تحقیقات سطح بالا و آموزش افرادی است که پتانسیل انجام کارهای پژوهشی بزرگ را دارند. از این طریق نه تنها میتوانند با طرز فکر محققان درجه یک دنیا برای کاربردی کردن پژوهشهای علمی نیز آشنا شوند، بلکه چالشها و راهکارهایی را که در مسیر تجاریسازی روبهرو خواهند شد، بشناسند.
این سرویس بعد از گذشت یک سال و اندی از راهاندازی بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ نفر مخاطب دارد و تاکنون ۷۰ محقق و کارآفرین نمونه در آن سخنرانی کردهاند. هر چهارشنبه ساعت ۷/۵ صبح به وقت ایران این سمینارها برگزار میشود.
آینده علم و فناوری را چطور تصور میکنید؟
به نظر من آینده علم و فناوری روشن است. بسیاری از پیشرفتها باعث بهتر شدن کیفیت زندگی انسانها شده است. به عنوان مثال، پیشرفتهای شگرف علم پزشکی جان میلیونها انسان را نجات داده است. با این حال به نظرم، لزوما پیشرفت علم خوب نیست. به طور مثال، ظهور خودروها فعالیتهای بدنی ما را کمتر کرده است. هوش مصنوعی هم از این دست فناوریهاست که مشخص نیست پیشرفت آنها به نفعمان خواهد بود یا نه. تنها دغدغهای که در این مورد دارم این است که پیشرفتهای علم و فناوری باعث کمک به مردم شود و محققان به جای پیشرفت و منافع شخصیشان، به فکر مردم دنیا هم باشند. مثلا ایلان ماسک که این همه هزینه میکند و با فضاپیما آدم به فضا میفرستد، چه کمکی به برطرف شدن فقر در دنیا میکند. به نظرم در بعضی از کارهای علمی پول و طمع بسیار شده است.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟ در شرایط و وضعیت موجود، چه کار کنند تا پیشرفت کنند؟
هر کاری که فکر میکنند درست است را انجام دهند. هر کسی خودش را بهتر از دیگران میشناسد و میداند که در چه مسیری موفق میشود. این موفقیت،تحصیلات عالی و گرفتن دکتری و همینطور پولدار شدن نیست؛ موفقیت کاری است که خوشحالشان میکند؛ به شرط اینکه آزاری برای دیگران نداشته باشد.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟
بزرگترین آرزویم برای خودم این است که وقتی عمرم تمام میشود، تا حدی که امکان داشته باشد تاثیرگذار بوده باشم و تا آن زمان کمکها و کارهای علمی که در حد توانم هست، به نتیجه برسانم. از سوی دیگر زمانی که انسان بچهدار میشود، به سرانجام رسیدن بچهاش هم جزو آرزوهایش میشود. به سرانجام رسیدن بچه هم به معنی این است که با خوشحالی زندگی کند و آدم به درد بخوری برای دنیا باشد.
بزرگترین آرزویم برای دنیا این است که دیگر جنگ تمام شود و خبرهای بد به گوشمان نرسد. تعداد آدمهای شاد دنیا زیاد شود. در دنیا آدمهای موفق زیاد داریم، ولی اکثرا خوشحال نیستند. یکی از بزرگترین نگرانیهای من در مورد دنیا این است که آنقدر ما انسانها مصرفگرا شدهایم که دیگر برای محیط زیست و کره زمین ارزشی قائل نیستیم.
آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیدهاید؟
آرزوی آنها این بود که من و برادرم از نظر تحصیلی آدمهای موفقی باشیم و به نظرم که به این آرزو رسیدند. برادرم، دکتر امیر اکبری هم در فضای آکادمیک فعالیت میکند و ریاضیدان موفقی در دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو است.
همانطور که گفتید شما ازدواج کردهاید و بچه دارید. معمولا تحقیقات آنقدر زمانبر است و ذهن محققان را به خود مشغول میکند که حتی زمانی که در خانه هستند، به دنبال حل مسائل کاریشان هستند. شما چطور این موضوع را مدیریت میکنید تا به خانوادهتان لطمهای وارد نشود؟
من هیچ مدیریتی نمیکنم. زمانی که به خانه میآیم تمام وجودم و توجهم به دختر و همسرم است. البته گاهی دچار استرس هم میشوم، چون به دلیل وجود او کارهایم کمی تحت تاثیر قرار میگیرد، ولی به این فکر میکنم که دخترم در سنی است که احتیاج زیادی به توجه من دارد.