نابغه هستهای ایلامی را بهتر بشناسیم
به گزارش تحریریه ۳۶۱ درجه ایران، داریوش رضایی نژاد دانشمند هستهای فقید کشور است که در اثر ترور دشمن، به شهادت رسید، متولد ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در ایلام بود. اگرچه به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین ۱۳۵۷وارد دوره ابتدائی شد به دلیل […]
به گزارش تحریریه ۳۶۱ درجه ایران، داریوش رضایی نژاد دانشمند هستهای فقید کشور است که در اثر ترور دشمن، به شهادت رسید، متولد ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در ایلام بود. اگرچه به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین ۱۳۵۷وارد دوره ابتدائی شد
به دلیل هوش بسیار بالایی که داشت کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود. دوره متوسطه را نیز در تابستان گذراند و با توجه به سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه ۱۳۷۳ دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت کند. داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
خانوادهاش میگویند: «به هرکس می گفتیم داریوش رفته دانشگاه {مالک اشتر} شاهین شهر تعجب می کرد.
می گفتند اوکه با رتبه اش بهترین دانشگاه های تهران می تواتنست برود .
راست می گفتند اما دانشگاه شاهین شهر تنها دانشگاهی بود که خرج تحصیل دانشجویان را می داد.
داریوش قید دانشگاه های تهران را زده بود تا مبادا به خاطر خرج تحصیلش ذره ای به بابا فشار اقتصادی وارد شود.»
داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود. وی ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود، در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود. با داشتن چنین توانایی هایی، توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد. در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال ۱۳۷۸ در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد.
وی با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد، اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی را نداشت و در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۱ توسط سرویس جاسوسی اسرائیل «موساد» که نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن دوست را تحمل کنند، به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت.
در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا شد. همسر شهید رضایی نژاد در خاطرات زندگی مشترکشان میگوید:
«رفته بودی شهریار، عروسی یکی از دوستانت. من از سونوگرافی برگشتم خانه. دومین سونوگرافی بود. دکتر بار اول گفته بود جنین پسر است. تو ترجیح میدادی بچه پسر باشد من، اما دوست داشتم مادر دختر باشم. هم به این دلیل که خواهر نداشتم و دختر را رفیق میدانستم هم به این دلیل که میدانستم دختر احتمال زیاد بیشتر شبیه تو باشد. زنگ زدم. بین راه بودی هنوز به عروسی نرسیده بودی. گفتم خوشبختانه بچه دختر است. سکوت کردی. گفتی چطور ممکن است؟ گفتم خدا صدای دل من را شنیده! این حس تو دیری نپایید؛ طوری که بعدها این مکالمه را پاک یادت رفته بود شاید هم عمدا انکار میکردی. میگفتی کی من بیشتر پسر دوست داشتم؟ من از اول عاشق دختر بودم!
بماند
اینجا هم یک (شاید هم بی نهایت) بر هیچ مثل کل زندگی به نفع تو شد. همه جوره آرمیتا مال تو شد. شاید بیش از هر چیز روح و روانش شبیه تو باشد. اما من تو رو در آرمیتا میبینم.
چند روز پیش رفته بودیم عینک بگیرد. بعضی عینکها را من پیشنهاد میدادم میگفت نه، مامان با این عینکها شبیه تو میشوم من میخواهم شبیه بابا باشم! خدا میداند چقدر دلم میخواهد آرمیتا شبیه تو باشد.
هوای دلش را داشته باش!
میلاد حضرت فاطمه معصومه س و روز دختر مبارک.»
پ. ن: هر سال این موقع مشهد بودیم. امسال کم توفیق هستیم. کسانی که نزدیکتر هستند آرمیتا را یاد کنند و برای او و تمام دخترهای این سرزمین آرزوی عاقبت به خیری کنند »
![](https://i361.ir/wp-content/uploads/2021/11/2160267.jpg)
شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد، اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی را نداشت و در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۱ توسط سرویس جاسوسی اسرائیل «موساد» که نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن دوست را تحمل کنند، به شهادت رسید و در مقابل چشمان تنها فرزندش در نزد خداوند جای گرفت.
البته خاطرات و الگوهای رفتاری که شهید نابغه کشورمان از خود بر جای گذاشت به همینجا خلاصه نمیشود چراکه بخشی از همکاران این شهید نخبه میگویند:
«در یک مسأله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمیکردیم. گفتیم رضایینژاد میتواند کار را ادامه بدهد، موضوع را با او در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. بیتوجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: «این مسأله به دردی هم میخوره؟» ما هم گفتیم: «نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مسأله رو حل میکنه.» داریوش گفت: «من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچگوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش داره تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچ کس مثل اون رو نداره یا مسألهای رو حل کردم که هیچ کس حل نکرده.»
یک روز آمدم، دیدم داریوش در آزمایشگاه من مشغول کار است. از منشی پرسیدم: من با آقای رضایینژاد قرار داشتم؟ گفت: نه. جلو رفتم و پرسیدم: داریوش اینجا چه کار میکنی؟ گفت: «بعضی از دانشجوهای تو از من سئوال داشتند، نمیشد تلفنی حل کنم. قرار گذاشتم تا در آزمایشگاه مسألهها رو حل کنم.» برای من عجیب بود. آنها دانشجویان من بودند و داریوش هیچ مسئولیتی نسبت به آنها نداشت. فقط وجدان کاری او بود که به آنجا کشیده بودش.
در پروژههای علمی، وقتی صحبت از پول و قرارداد به میان میآمد، میگفت من وقتی بببینم پروژهای مفید است آن را قبول میکنم کاری هم به پولش ندارم. درست است که من هم نیازهای روزمره دارم و باید پول بگیرم، ولی آن اصل نیست. موضوع پروژه اصل است. بالاخره هر پروژهای کم یا زیاد، پولی در خودش نهفته دارد.
بخش قابل توجهی از خاطرات این شهید هستهای که به فرمایش مقام معظم رهبری به شهید نابغه ایلامی نام گرفته در دفتر دوم کتاب «شهید علم» نوشته جمعی از نویسندگان میتوان خواند که از سوی نشر معارف به چاپ رسیده است.
![](https://i361.ir/wp-content/uploads/2021/11/139312020232041774789654-1.jpg)