کد خبر:23617
پ

ملاقاتی اختصاصی با علی‌ابن موسی‌الرضا (ع)

این گزارش از دلدادگانی می‌گوید که بیعت با ولایت را از هزاران سال پیش آغاز کرده بودند و برای حفاظت از حریم بانوی مدافعش سر به شام گذاشتند، بانویی که درس از مکتب زهرا (س) گرفته بود، خود مدافع بود و برای بقای اسلام و امامش جان داد.

به گزارش خبرنگار ۳۶۱ درجه ایران، بهمن ۱۳۹۸ خبرها از جبهه مقاومت یکی پس از دیگری مخابره و منتشر می‌شد، نیروهای ارتش سوریه پس از درگیری‌های سنگین با جبهه النصره، خان‌طومان را در حلب آزاد کرده بودند. مدتی بعد خبر انجام علمیات تفحص پیکر مطهر شهدای خان طومان و تعیین هویت هشت تن از شهدای ایرانی منتشر شد. پیکرهای شهدای مدافع حرم از استان‌های مازندران، قزوین، البرز و خوزستان بودند و قرار بود به کشور بازگردند. شهیدپروران ایرانی دل در دل نداشتند، نوید اتمام انتظارها رسیده بود، قهرمانان به خاک وطن باز می‌گشتند و خان طومان، روستایی در جغرافیای زمین در فاصله ۱۰ کیلومتری با بزرگراه حلب-دمشق، حالا به معراج عاشقان ولایت و امامت تبدیل شده بود.

خبرهای مربوط به شهدای مدافع حرم مدام خوانده می‌شد، پیگیری‌ها ادامه داشت و بالاخره زمان ورود پیکرها اعلام شد.

ملت بی‌صبرانه در انتظار بازگشت مردان خدا بودند، عاشقانی که در راه دفاع از حرم آل الله و دفاع از ناموس دین پا به خاک بلاد شام گذاشته بودند و با حضور در لشکر۲۵ کربلا پیش قراولان جبهه مقاومت شده بودند.
نگاه هزار باره به گاهشمارها از طپش قلبها می‌گفت. بالاخره پیکرشهیدان تفحص شده منطقه خان طومان رضا حاجی زاده، علی عابدینی، محمد بلباسی، محمود رادمهر و حسن رجایی فر از استان مازندران، شهید زکریا شیری از استان قزوین، شهید مجید سلمانیان از استان البرز و شهید مهدی نظری از استان خوزستان به وطن رسید.

پیکرها در سکوتی تحمیل شده ناشی از کرونا و بدون حضور مردم در آستان قدس رضوی در حرم مطهر آقا امام رضا (ع) زیارت داده شدند و مردم تنها توانستند به صورت زنده از شبکه های سیما نظاره‌گر طواف خصوصی مجاهدان وطن باشند.

گویی حتی علی ابن موسی‌الرضا هم زمانی برای ملاقات با فرزندان مدافعش اختصاص داده بود. زیارتی ویژه با عطر شهادت. دلدادگانی که بیعت با ولایت را از هزاران سال پیش آغاز کرده بودند و حالا با گذشت قرن‌ها برای حفاظت از حریم بانوی مدافعش سر به شام گذاشتند، بانویی که درس از مکتب زهرا (س) گرفته بود، خود مدافع بود و برای بقای اسلام و امامش جان داد.

اشک‌ها از چشم‌ها جاری شد، چه باشکوه در حریم علی بن موسی‌ الرضا (ع) روی دست طواف داده می‌شدند، چه سربلند و سرافراز در سکوتشان از جان‌فدایی‌هایشان برای دفاع می‌گفتند، بار دیگر معجزه‌ای رقم خورد، مگر می‌شد اینگونه در سکوت از آنچه دیده‌ بودند و بر سرشان گذشته بود با مولایشان سخن بگویند؟ زمینی بودند و با افتخار آسمانی‌ شدند. بی هیچ چشمداشت و تکبر برای حفظ امنیت رفته بودند و حالا با رختی سفید آماده حضور در پیشگاه خداوند و رسولش که قرآن و عترت را به یادگار گذاشته بود، شده بودند. چه سعادتی از این بیشتر!

کمی بعد پیکرها به شهرها و زادگاه شهدا منتقل شد تا به شکلی دیگر جایگاه مدافعان را در تاریخ ایران ثبت کند. در هر شهر ملت خودجوش مشتاقانه برای استقبال آمدند، اشک‌ها روان بود، ازدحام جمعیت، زیارت و رسیدن به تابوت‌ها را سخت می‌کرد، ولوله‌ای در شهرها افتاده بود، زمان آخرین وداع رسیده بود. در میان جمعیت صدای ذکرها بیش از هر چیز به گوش می‌رسید، در هر سو نگاه می‌کردی مادران شهیدی آمده بودند که با اشک‌هایشان شهادت را تبریک بگویند، هنوز چشمهای گریان از انتظارها می‌گفت، دست‌هایی برای شفاعت به سمت پیکرها دراز شده بود. دعاهای روی لب سلام ملت به امام عصر (عجل الله) بود و همین حماسه عکاسان رسانه‌های داخلی و خارجی را مجبور می‌کرد تا از هر زاویه‌ای اسنادی تصویری از حب آل علی (ع) در دل ایرانیان ثبت کنند.

دیدن این صحنه‌های پرشکوه حاضران را به فکر فرو برد، چطور می‌شد در روزگاری که دغدغه آب و نان حرف اول را می‌زند، نگاه از نگرانی‌های خانواده فرو بست و نه فقط برای مصلحت و امنیت کشور بلکه به منافع مسلمانان دیگر فکر کرد و برای نسل آینده آن از خود گذشت؟ گویا این رسالت سر دراز دارد و قرار است در غیاب امام عصر (عجل الله) با غیرت جوانان ایرانی و افغانستانی و…. ادامه پیدا کند. در همین لحظه زنگ هشداری در ذهن روشن شد که در سرزمین رشادت‌ها و عشق‌بازی‌ها و آسمانی شدن‌ها من چه وظیفه‌ای دارم؟

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

اخبار فوری