قتل وحشتناک مادر و دختر بهدست مردان ناشناس
یک شاهد از حضور دو مرد غریبه در ساختمان محل سکونت مقتولان خبر داده و پلیس در تلاش است تا راز کشته شدن این مادر و دختر را فاش کند.
![قتل هولناک مادر و دختر بهدست مردان ناشناس](https://cdn.arshehonline.com/thumbnail/uAXNxgs8M4Yj/ayh4N-vAhzjnjuSKVDUBD7PZ9AoCDXgrXXmPfrk-DAVQR-8F1Ok4o2R11dIoeeXgsX9tPP0eCf0zWy30wS_DzcWu2mNukZjtcEwN1Jxd1IgfOh0yKZb0fOS-zj5avbFQX_Ei6eNqbsw1_7535GFIFqeo9XYYAo0F4YQrp6ZhP0I,/%D9%82%D8%AA%D9%84.jpg)
به گزارش ۳۶۱ درجه ایران به نقل از عرشه آنلاین؛
قتل مادر و دختری در خانهشان معمای جنایی تازه کارآگاهان است و آنها در تلاشاند تا عاملان جنایت هولناک را شناسایی و دستگیر کنند.
مردی جوان ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه صبح امروز با پلیس تماس گرفت و از قتل نامزدش و مادر او در خانه خودشان خبر داد.
مرد جوان آدرس محل حادثه را که طبقه چهارم ساختمانی پنجطبقه در غرب تهران بود، به ماموران مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ اعلام کرد.
به این ترتیب، ماموران راهی محل حادثه شدند. متخصصان و کارشناسان تیم جنایی با ورود به قتلگاه، با جسد دختر ۳۰ساله و مادر ۶۰سالهاش در حالی مواجه شدند که آثار کبودی روی گردن از خفگیشان حکایت داشت.
در مراحل بعدی تحقیقات مشخص شد در ورودی سالم است و بررسیهای بعدی نیز خبر از آن داد که گوشی تلفن همراه هر دو قربانی به سرقت رفته است.
مرد جوانی که پیدا شدن اجساد را به پلیس اطلاع داده بود در پاسخ به سوالات کارآگاهان گفت: نامزدم پرستار بود و در شرکتی تحقیقاتی کار میکرد. ما با هم همکار بودیم و همین مساله باعث آشناییمان شد. مدتی بود نامزد کرده بودیم و قرار بود بعد از عید ازدواج کنیم. دو روز قبل نامزدم، گربههایش را که بیمار بودند به من داد تا پیش دامپزشک ببرم. صبح امروز که نامزدم سرکار نیامد نگران شدم، اما هر چه با تلفن همراهش و تلفن خانه تماس گرفتم کسی جواب نداد. برای همین به خانه آنها آمدم، همین که وارد خیابان خانه آنها شدم ناگهان دو مرد که کلاه و ماسک داشتند از دیوار پایین پریدند. خیلی تعجب کردم و یقه یکی از آنها را گرفتم و پرسیدم اینجا چهکار میکنید؟ مرد جوان گفت: آمده بودیم آبگرمکن طبقه چهارم را درست کنیم وقتی خواستیم برگردیم چون در خروجی از داخل باز نمیشد و حتماً باید زنگ در واحد را میزدیم، از دیوار بیرون آمدیم. در همین حین نفر دوم برای اینکه همدستش را رها کنم با چاقو تهدیدم کرد. من هم ترسیدم و رهایشان کردم. آنها هم به سمت انتهای خیابان فرار کردند؛ ولی چون انتهای خیابان به پارک میرسد و مسیر طوری است که بهراحتی نمیتوانستند فرار کنند ساکی را که همراهشان بود، انداختند و هر کدام به سمتی رفتند.