تولد تا امامت منجی بشریت، کتاب شد
«طاووس مستور» نوشته محبوبه زارع روایتگر زندگی دوازدهمین خورشید امامت شد.
به گزارش ۳۶۱ درجه ایران، «طاووس مستور» رمانی به قلم محبوبه زارع است که روایتهای متفاوتی از ماجرای تولد امام زمان (عج) تا زمان به امامت رسیدن ایشان را به زبان شخصیتهای مهمی که از نزدیک شاهد این وقایع و حوادث بودند نقل کرده است.
این کتاب مخاطب خود را به قرنها قبل میبرد و زبانی شیوا و رسا داستان تولد منجی را تشریح میکند. این کتاب که برگرفته از اسناد شفاهی و تاریخی است روایتی جذاب از اواخر عمر امام حسن عسگری و جانشینی امام زمان (عج) را روایت میکند.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
لبخندی تلخ روی گونهام نشست. صورتم سنگین شد. میدانستم که ریشه آن، چیزی جز بغض نیست. بغضی دویست ساله! بغضی که مونس خواهرم در قبر شده بود. آهسته در گوشش نجوا کردم: نترس! من زنان خانه را معاینه میکنم!
عبدالله ترسیده بود. ترسیده بود ارادت مادرش به اهل بیت در دل من سر بازکند. آن وقت، او می ماند و خشم معتمد. او می ماند و تیغ جلاد.
همچنین در بخشی دیگر آمده است:
دیر رسیده بودم. دیر رسیدن، یعنی که نماز میت را خوانده باشند و جنازه پیرمرد، لب گور نشسته باشد. اشتباه کردم. کاش با ابوالادیان می آمدم. کلامش همیشه نافذتر از من بود. شاید دلیلش به سن وسال برمیگشت؛ به اینکه من جوان تازه بالغی پیش نبودم و او کامل مردی بود که شیعیان به عشق ابن الرضا حرمتش را پاس میداشتند.
پیک بودن را همیشه دوست داشتم. پیک، به رودی مواج می ماند که آب را از دل کوه و قنات به لب های تشنه می رساند؛ کاری میکند که سلام بر حسین بر الب شیعه ای بنشیند؛ کاری میکند که جگر کافری به حال بیاید و بی اختیار زیر لب بگوید: «خدایا شکرت!»
پسر، کفن پوشیده و خود را روی جنازه انداخته بود؛ همچنان کفر میگفت: «نمیگذارم پدرم را در قبر بگذارید، مگر آنکه مرا هم همراهش دفن کنید»
دل جمعیت را شکافتم و لابه لای شانه های لرزان، مثل طوفانی بی رحم پیش رفتم. پسر کوچک ابوحاتم بود؛ پیرمرد حومه نشین سامرا که مردم آبادی به سرش قسم می خوردند. بیشترین خمس و زکات را هرساله از او دریافت می کردیم. پیغام می فرستاد که کسی برای تسویه حق الله اش بیاید. دلش به حساب وکتاب خودش آرام نمیگرفت. بیشتر وقتها ابوالادیان این راه را می آمد. یکی دو باری هم من همراهش آمده بودم.
«طاووس مستور» به همت انتشارات جمکران و با قیمت ۲۸ هزار تومان روانه بازار شده است.