بازخوانی مطالبات رهبری از مجلس شورای اسلامی-۲
باتوجه به جایگاه پراهمیت و تاثیرگذار مجلس شورای اسلامی در تصویب قوانین، رهبری طی سالهای متمادی نکات مهم در تصمیمگیری را گوشزد کردهاند.
به گزارش خبرنگار ۳۶۱ درجه ایران، مقام معظم رهبری به واسطه نشستها و جلساتی که با اعضا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی داشتهاند، موارد و نکات پراهمیت در تصمیمگیری و تصویب قوانین کشور را یادآوری و گوشزد کردهاند که در اینجا بخشی از آن را میخوانید:
قانونگذاری با هدف تقویت روح قانونپذیری در مردم
مجلس قوهی مفکرهی کشور است. فکر در لباس قانون تجلی میکند، بعد در سراسر وجود کشور سریان و جریان پیدا میکند. چیزی که دائم باید در نظر باشد، این است که ببینیم فکر این قوهی مفکره اولاً نسبتش با ارزشهای اساسی انقلاب چیست – چون این شاخهای روئیده بر بدنهی عظیم و قد کشیده و مستحکم انقلاب است دیگر – ثانیاً نسبتش با جامعه، با مشکلات کشور و با نیازهای مردم چیست. یک نگاه به مبدأ، یک نگاه به منتها؛ یک نگاه به خاستگاه، یک نگاه به هدف؛ این باید روشن باشد. اگر این شد، آن وقت قوانین، هم اصیل خواهد بود، درست خواهد بود، صحیح خواهد بود، هم کارآمد خواهد بود. اگر اوّلی نباشد، قانون مثل شاخهی از درخت بریده است؛ اصالت خود را از دست خواهد داد و دیگر قانون اصیلی نیست. اگر دومی نباشد، قانون اصیل است، مشروعیت دارد، اما مقبولیت ندارد. اگر منطبق بر خواستههای جامعه و نیازهای فوری و بهروز و نیز نیازهای بلندمدت جامعه نباشد، آن وقت دیگر مقبولیت نخواهد داشت به حسب هر مقداری که در آن جهت کمبود دارد. این یک نکته است که باید در نظر باشد.
حالا مثلاً فرمودید که به سیاستهای ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی توجه است. ببینید، این خودش یک شاخص است. اگر سیاستهای اصل ۴۴ را قبول داریم، فرض کنید قانونی بگذرانیم که با این سیاستها نخواند، چطور این مردود است از نظر شما؟ عین همین مسئله در شکل کلان مربوط به اصل ارزشهای انقلاب است، اصل مبانی انقلاب است. مبانی انقلاب را باید مرور کرد؛ فراموش نکنید. اینی که گفته بشود ما در نظرات امام – فرض بفرمائید حالا تعبیر «تردید» نمیکنند، اما حرفهائی میزنند که معنایش همان تردید است – تردید کنیم، این درست نیست. وصیتنامهی امام، جمعبندی شدهی فرمایشات امام (رضوان اللَّه تعالی علیه) مبانی انقلاب ماست، اصول انقلاب ماست. امام مرد بزرگی بود، آگاه بود. اینها را دائماً در نظر داشته باشید. قانون، موضعگیری و حرکت بر این اساس باشد. ممکن است یک نفر یک جور بفهمد، یک نفر یک جور دیگر بفهمد – این اشکالی ندارد – اما باید هدف این باشد، محور این باشد.
بر تاثیرات قوانین توجه داشته باشید
یک نکتهی دیگر این است که قانون جنبهی الزامآور و حاکمیتی و ولایتی دارد. شما با قانون دارید اعمال ولایت میکنید بر جامعه، اعمال اقتدار میکنید بر جامعه؛ لذا قانون الزامآور است. اینها به جای خود محفوظ و درست یعنی طرف شما در جامعه که آحاد مردم – از جمله خود شما – هستند، در زیر اقتدار قانون قرار میگیرند؛ قانون بر آنها اعمال ولایت میکند؛ این جنبهی واضح قانون است. یک جنبهی دیگری وجود دارد و آن، تأثیر فرهنگی و تربیتی قانون در جامعه است. هر قانونی که شما بگذرانید، ولو به حسب ظاهر این قانون ارتباط با مسائل تربیتی و فرهنگی هم ندارد – یک قانون اقتصادی فرض بفرمائید – این یک اثر مستقیم یا غیر مستقیم فرهنگی و اخلاقی و تربیتی بر روی مردم دارد. رفتارها و خلقیات و تربیتها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر میگذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر میگذارد. شما ببینید: «ثمّ کان عاقبه الّذین اسائوا السّوئ». کار بد که میکنیم، روی دل ما اثر میگذارد، روی اخلاق ما اثر میگذارد، گاهی روی برداشتها و تلقیهای ما اثر میگذارد؛ دلبستگی که پیدا میکنیم، این دلبستگی روی ذهنیات ما اثر میگذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ اینها تأثیر متقابل دارند.
قانون هم همین جور است دیگر. شما هر قانونی بگذارید، مربوط به حمل و نقل جادهای باشد، مربوط به گمرک باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجی باشد، هرچه باشد، یک آثار تربیتی و اخلاقی هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. اگر ما قانونی میگذاریم که روح قانونپذیری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، قانونی میگذاریم که روح قانونشکنی و بیاعتنائی به قانون را در مردم به وجود میآورد – ولو به طور غیر مستقیم – این مرجوح است. اگر قانونی میگذاریم که روح قناعت را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، روح اسراف را در مردم تقویت میکند، این بد است. اگر روح دینداری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگری را در مردم تقویت میکند، این بد است. به این جنبه توجه کنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقی و مسائل اخلاقی. اینها مسائل بسیار مهمی است.
از قرآن بهره ببرید
یکی از کارهای خوبی که در مجلس از اول پایهگذاری شد، تلاوت قرآن در اول جلسات رسمی مجلس بود. این قرآن نباید فقط حالت شکلی پیدا کند؛ باید گوش کنیم، از کلمات قرآن بهره ببریم. دلمان را بدهیم به قرآن. هر کلمهای از این کلمات قرآن میتواند یک انقلابی در دلهای ما به وجود بیاورد؛ البته برای کسی که مأنوس با قرآن باشد. به حسب تجربه، آدمی که مأنوس با قرآن نباشد، بهرهی زیادی هم از قرآن نمیبرد. «ایّکم زادته هذه ایمانا». آیهای که میآمد، منافقین میگفتند ها چی شد؟ ایمانتان زیاد شد؟ چیزی از قرآن نمیفهمیدند. اگر انس با قرآن باشد و دل دادن به قرآن باشد، انسان آن وقت میبیند از هر کلمهی قرآن یک قطرهی مصفا و پاکیزهای نوش جان میکند؛ نوری به دل انسان میتابد. به این قرآن و به این تلاوت توجه بشود؛ بخصوص که حالا برای کسانی که احتیاج به ترجمه دارند، با ترجمه هم همراه است. جلسات اخلاقی و جلسات معرفتی باشد؛ کسانی بیایند ما را نصیحت کنند؛ چیزهائی را که میدانیم هم به ما بگویند. همان طور که عرض کردم، در شنیدن گاهی اثری است که در دانستن نیست. خیلی چیزها را ما میدانیم، اما یادمان نیست؛ وقتی میگویند، دل ما بیدار میشود.
روحیه تحمل حرف مخالف را بالا ببرید
یک نکتهی دیگر این است که مجلس جای گفتگوست. سطح گفتگوها هم علیالقاعده بالاست؛ چون سطح فکر و علم و معرفت دوستان بحمداللَّه بالاست. اظهارنظر میشود، مشورت میشود، جای مشاوره است. آنی که من میخواهم تأکید کنم و به همهی شما برادران و خواهران عرض کنم، این است که روحیهی تحمل حرف مخالف را در مجلس بالا ببرید. یک چیزی برخلاف نظر شماست؛ خوب، بگوید؛ آسمان که به زمین نمیآید. گوش کنید، بعد هم با استدلال آن را رد کنید. اگر وقت رد کردن و جواب گفتن ندارید، برطبق آن رأی ندهید، عمل نکنید. اگر رفیقی، دوست و آشنائی دارید که میخواهید ذهن او را روشن کنید، خیلی خوب، آهسته به او بگوئید. نگذارید گفتنها و اظهار نظر کردنها ابتر و ناقص بماند. متأسفانه در مجالس ما از اوائل هم این حالت بود که یک عدهای وسط صحبتی، وسط حرفی، پرخاشگرانه صدا را بلند کنند و حرف بزنند.
به همکاری با دولت توجه کنید
شما با این دولت جدید بناست مجتمعاً کشور را اداره کنید؛ شما در یک جهت، دولت در یک جهت؛ شما مقنن، دولت مجری؛ باید با هم کار کنید. بنا را بر مماشات، مدارا و روح همکاری بگذارید. البته ما تذکراتی هم در این زمینه دربارهی همین مسئلهی همکاری به دولت داریم و خواهیم گفت – در جلسات با عناصر محترم دولت و با مجموعهی دولت – او به جای خود محفوظ؛ اما آن چیزی که به شما میخواهیم عرض کنیم، این است که بنا را بر این بگذارید که با دولت همکاری بشود. دولت آن کسی است که توی میدان است. من هم توی مجلس بودم، مثل شماها نماینده بودم، هم توی دولت بودم؛ هر دو حالت را من درک کردم. خوب، بله، نماینده متوقع است که من زحمت میکشم، مینشینم قانون میگذارم، باید به این قانون عمل بشود؛ این حرف درستی است، حرف حقی است؛ اما دولت هم حرف حقی دارد؛ دولت میگوید من توی این سنگلاخ، توی این راه دشوار، توی این سربالائىِ نفسگیر، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیری نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. توی این دستهجات سینهزنی عَلمهائی حمل میشود – ظاهراً اینجاها به آن میگویند عَلم یا علامت؛ ما در مشهد به آن میگوئیم جریده، یعنی همین علامتهای بزرگ – که گاهی ده شاخه، دوازده شاخه است و خیلی هم سنگین است. این گردنکلفتهای مشهد مأمور کشاندن این جریده بودند؛ خیلی هم سخت بود. یادم هست این جریدهها را توی بازار میآوردند. یک جائی از بازار بود که یک قدری وسیعتر هم بود؛ آنجا باید این را دور میزدند و نمایش میدادند و کارهائی میکردند. این یک نفری که داشت جریده را حمل میکرد، ده نفر، دوازده نفر از او پذیرائی میکردند: یکی عرقش را پاک میکرد، یکی آب توی دهنش میکرد، یکی خداقوّت میگفت، یکی گاهی شانهاش را مالش میداد.
نگذارید مشکلات کار را به اصطکاک بکشاند
کار اجرائی سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام میرفتند، میگفتند که آقا فلان جا اشکال دارد، بازرگانی چنین شده. خوب، هر بخشی از کشور نابسامانیها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلی هم بود. میرفتند به امام شکایت میکردند. بنده دیده بودم یا از بعضیها شنیده بودم که امام حرفها را گوش میکردند و بعد میگفتند آقا کار سخت است. واقعش هم همین است. کار توی برنامهریزی و روی کاغذ و چارت و نمودارهای گوناگون و فلان یک معنا دارد، اما کار در میدان عمل یک معنای دیگری دارد. همانی که انسان روی کاغذ خیلی راحت میکشد، در عمل خیلی سخت است.
نباید بگذارید کار به اصطکاک برسد. مردم هم واقعاً دیگر از اصطکاک خوششان نمیآید. بعضی از دورههای مجلس، دورههای پراصطکاکی بود. بازخورد این تشنجها در مجلس، بازخورد بسیار منفیای بود. مردم هیچ خوششان نمیآید. هر وقت مردم این رادیوی مجلس را باز میکردند، یک دعوائی توی آن بود؛ یک حرف نیشدار و گزندهای توی آن بود. مردم این را دوست ندارند. مردم میخواهند ماها که اینجا در مسند مدیریت کشور نشستیم، با همدیگر مهربان باشیم، با هم کار کنیم، نسبت به هم صمیمی باشیم. نه اینکه از گناهان و خطاهای هم اغماض کنیم؛ ابداً – اینکه هیچ مطلوب نیست، این ضد ارزش است – اما نوع برخوردها، نوع صمیمی، نوع مهربانانه، نوع مؤمنانه و برادرانه باید باشد.
اهمیت قانونمداری
یک مسئلهی دیگر هم مسئلهی فرهنگ قانونمداری در کشور است. ما واقعاً احتیاج داریم به اینکه قانون در تمام امور کشور، یک شاخص، یک محور، یک فصلالخطاب محسوب شود. اگر ما قانونمدار باشیم، واقعاً این، زندگی مردم را روان خواهد کرد؛ درست مثل چراغهای سبز و قرمز سر تقاطعها. ببینید رعایت نکردن این مسئله چقدر مشکل ایجاد میکند. خوب، شما با اتومبیلتان رسیدید سر چهارراه. فرض کنید یک دقیقه، دو دقیقه چراغ سبز بود و داشتند میرفتند؛ تا شما رسیدید، قرمز شد. سخت است دیگر؛ باید حالا مدتی اینجا بایستید. ورود شما در این منطقهی ممنوعه، برای خاطر آسایش خودتان و دل خودتان، موجب میشود که چند ده برابر شما گاهی آدم و اتومبیل در دو طرف مسیر کارشان دچار اختلال بشود؛ آن کسی هم که به عنوان پلیس راهنمائی آن وسط ایستاده که باید کار را تنظیم کند، دچار مشکل بشود. خوب، قانون را رعایت کنید تا این همه مشکل به وجود نیاید. ببینید، این یک مثال واضحی است که به طور روزمره با آن مواجهایم و لذا غالباً هم رعایت میکنند. همهی جاها قانون همین است. اگر رعایت قانون شد، کارها روان میشود؛ اگر بیقانونی آمد وسط میدان – که هر کسی هم برای بیقانونىِ خودش بالاخره یک توجیهی دارد؛ یکی میگوید آقا این قانون حق من را ضایع کرد، این قانون نمیدانم چنین بود، این قانون چنان بود؛ اما این توجیهها قابل قبول نیست – کارها مختل میشود.
اگر بیقانونی رایج شد، کارها گره خواهد خورد؛ ترافیک سنگین خواهد شد، گرههای ترافیکی به وجود میآید، کار مردم از بین میرود، مصالح مردم پامال میشود. همه بایستی به قانون احترام بگذارند. و من به شما عرض بکنم؛ این مورد هم مثل موارد دیگر از چیزهائی است که فرهنگ آن بایستی از نخبگان سرریز بشود به بدنهی جامعه. اگر شما که جزو نخبگان هستید، قانون را رعایت نکردید، انتظار نداشته باشید که بدنهی جامعه قانون را رعایت کند. ادعای نخبگی بکنیم – نخبگی سیاسی، نخبگی علمی – اما در همان مورد کارِ خودمان به قانون بیاعتنائی کنیم.
مصلحت کل کشور را در نظر بگیرید
نمایندگان محترم در قانونگذاریها نگاهشان به کل کشور باشد. البته مصلحت منطقهی خودشان را حتماً باید در نظر بگیرند – شکی نیست – لیکن آن مصلحت بایستی داخل بشود در مجموعهی نگاه به کل کشور؛ والّا اگر قرار باشد که نمایندهی شرق برای شرق کار کند، ولو برعلیه غرب؛ نمایندهی غرب به نفع غرب کار کند، ولو برعلیه شرق، اینکه نمیشود. نمایندهی شرق بودن یا نمایندهی شمال بودن یا نمایندهی جنوب بودن خاصیتش این است که در وضع قانون، نیاز آن منطقه را شما میدانید و در قانون دخالت میدهید، نه اینکه قانون را فقط برای آن منطقه مینویسید؛ قانون برای همه است. این، نگاه عام به کشور در باب قانونگذاری.
از اسراف بپرهیزید
یکی هم مسئلهی اسراف و اینهاست؛ اسراف در هزینهها، اسراف در سفرها؛ اینها هم چیزهائی است که گاهی بعضی از نمایندگان محترم به من مینویسند یا میگویند. خود شما باید به این نکته توجه کنید، نگذارید جوری بشود که مجلس شورای اسلامی آن حالت پارسائی و زهد را از دست بدهد؛ خیلی بایستی به این مسئله توجه شود.
از دشمنان نترسید و به خدا اتکا داشته باشید.
شما در یک نظامی رکن اساسی واقع شدید – مجلس شورای اسلامی یک رکن اساسی است – که این نظام در وسط دنیای آشفتهی مادی سر برآورده و دارد ندای معنویت میدهد؛ مسیر حرکت دنیای مادی را تخطئه میکند. خب، طبیعی است که با دشمنیها مواجه میشود. اینکه بعضی هی اشکال میکنند – گوشه کنایه، صریح – که آقا دنیا را با خودتان مقابل نکنید، به نظر من حرفی از سرِ نیندیشیدن است. شما وقتی که داعیهی حکومت معنوی و دینی دارید، وقتی میگوئید مردمسالاری دینی یا مردمسالاری اسلامی، این خودش اولِ دعواست. مشکل دنیا، مواجه شدن با دعوت دین است. دنیا که عرض میکنیم، مراد، همین دستگاههای ادارهکنندهی دنیاست؛ اینها کسانی هستند که قوامشان، هویتشان بر اساس غارت انسانها، ضربهی به انسانیت، ضربهی به ارزشهای انسانی، برای تمتعات مادی است. فرعونهای تاریخ را شنیدهاید، دیدهاید. خب، فرعونهای تاریخ در مقابل ارزشهای انسانی قرار دارند؛ دنیا دست اینهاست. در مقابلهی با اینها، شما وقتی که یک دستگاه مدیریتی و حکومتی به وجود میآورید که داعیهی آن عبارت است از گرایش به معنویت، دفاع از ارزشهای انسانی، دفاع از ارزشهای الهی – که روح و معنای ارزشهای انسانی هم همین است – طبیعی است که یک معارضههائی دارد. خب، در راه این معارضه، باید به یک قدرتی متکی بود. این قدرت، قدرت سلاح مادی و بمب اتم و اینها نیست؛ این قدرت، یک قدرت معنوی است؛ اتکاء به خداست؛ این اساس قضیه است. من و شما – بنده بیشتر از شما – محتاجیم به این که نیتمان را، دلمان را، هدفمان را بیش از پیش خدائی کنیم. اگر این شد، مشکلات حل خواهد شد؛ اگر این شد، ما پیش خواهیم رفت؛ اگر این شد، دشمن از غلبهی بر ما ناامید خواهد شد. واقع قضیه این است؛ اگر انسان در این نظام الهی توانست رابطهی خودش با خدا را مستحکم کند، به هر نسبتی که در این راه پیش برویم، بلاشک در مقابلهی با دشمن، موفقیتهامان زیاد خواهد شد؛ موانع برداشته خواهد شد؛ این را باید در نظر گرفت. البته در هر سِمتی، در هر کاری، در هر مأموریتی، یک اقتضائاتی وجود دارد؛ مجلس هم طبعاً اقتضائاتی دارد؛ در دولت که باشید، اقتضائات دیگری دارد؛ در دستگاههای گوناگون دیگر یا در خارج از دستگاههای حاکمیتی که باشید، اقتضائات دیگری وجود دارد. هدف باید این باشد: برای خدا کار کنیم. بسیاری از اشکالاتی که امروز به ما میگیرند – که خیلیاش هم بر ما وارد است – اگر چنانچه این نیت را، این جهتگیری را درست کردیم، این اشکالات به خودیخود برطرف خواهد شد.
مجلس باید زنده و سالم باشد
در خصوص مجلس شورای اسلامی آنچه که من به عنوان جمعبندی میتوانم در دو جمله عرض بکنم، این است که مجلس بایستی هم زنده باشد، هم سالم باشد؛ این دو خصوصیت در مجلس لازم است.
زنده بودن مجلس به این است که نشاط و تحرک و حَیَویت از خود نشان بدهد. مجلس اگر راکد بود، خمود بود، خروجىِ درست و مناسبی در بخشهای مختلف نداشت، ناقص است. این نشانهی حیات و دلیل حیات عبارت است از تحرک و نشاط. چگونه میشود این نشاط و تحرک را در بیرون عینیت بخشید؟ باید وظائف را درست انجام داد؛ قانون خوب. در ذیل این کلمهی «قانون خوب»، ده تا، پانزده تا شاخص میشود معین کرد: بهروز باشد، تکراری نباشد، معارض نداشته باشد، چه، چه، چه؛ اینها میشود قانون خوب. دوم: نظارت درست. دو وظیفهی اصلی مجلس اینهاست دیگر؛ در درجهی اول، قانونگذاری، و بلافاصله مسئلهی نظارت درست. نظارت درست را میشود ترجمه کرد. نظارتِ درست شاخصهائی دارد؛ این شاخصها را مشخص کنید. لازم نیست من این شاخصها را بگویم؛ خود شما میدانید؛ اینها جزو معارف روشن و واضح ماست. نظارتهائی که ناشی از نیتهای نادرست باشد، نظارتِ نادرست است. نظارتهای جانبدارانه و ضد جانبدارانه، هر دو، نظارتهای نادرست است. نظارتهائی که عمقیابی نمیکند، نادرست است. نظارتِ درست شاخصهائی دارد؛ اینها را باید مشخص کنید.
حضور مفید در محیط کار؛ این جزو علامت حَیَویت است. البته اینهائی که من عرض میکنم، توقعات از مجموعهی مجلس است؛ منتها مجموعهی مجلس، متکی به افراد است. شخص شما اگر چنانچه در وقت کار مجلس یا در صحن علنی مجلس یا در کمیسیون حضور نداشته باشید، درست است که شما میگوئید من یک دویست و نودم هستم، اما خود این تأثیر خواهد گذاشت؛ هم به قدر وزن شخصی شما، هم به عنوان تأثیر روی دیگران. یعنی شما که حضور پیدا نکردید، حضور پیدا نکردن در مجلس به همین اندازه آسان میشود؛ دیگری هم که تا حالا مقید بود حضور پیدا کند، او هم حضور پیدا نمیکند. این از جملهی گرفتاریهای مجلس است؛ شما سعی کنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتاری را برطرف کنید. پس حضور مفید در محیط کار، جزو علامت حَیَویت است.
مواضعتان را روشن بیان کنید
حضور سیاسی در فضای کشور و جهان. مجلس یک صفحهی نمایانی از انقلاب و از افکار عمومی مردم و از سیاستهای کلان کشور است. قضایائی در منطقه پیش میآید، قضایائی در دنیا پیش میآید؛ مجلس باید مواضعش را روشن بیان کند. البته خوشبختانه مجالس اخیر در این زمینه فعال بودند، خوب بودند. امروز میبینید در منطقه غوغاست. آنچه که در خبرها و تظاهرات بیرونىِ خبرگزاریها به راست یا دروغ منتشر میشود، یک جزء کوچکی از آن حادثهای است که دارد در این منطقه اتفاق میافتد. این منطقه هم جزو مناطق عادی دنیا نیست؛ این منطقه، قلب دنیاست؛ منطقهی مهم اتصال سه قاره با هم، منطقهی مهم نفت، منطقهی مهم سیاست استعماری غرب با وجود حکومت صهیونیستی. اینجا منطقهی عجیبی است. قضایای این منطقه، قضایای دنیاست. اینجور نیست که بگوئیم حالا در فلان گوشهی دنیا چهار تا کشور مثلاً مشکلی داشته باشند، شبیه آن باشد؛ نه، اینجا قلب دنیاست. خب، در اینجا قضایائی دارد اتفاق میافتد؛ موضع ما در مورد این قضایا چیست؟ اینها مسائل مهمی است. زنده بودن مجلس این است که در این قضایا حضور داشته باشید، حرف داشته باشید. این حرف، اثرگذار است. امروز موضع شما میتواند اثرگذاری کند در تک تک این کشورهائی که الان مورد نظر منند؛ همین کشورهای منطقه. اگر ما درست فکر کنیم، درست جملات و کلمات را انتخاب کنیم و در وقت مناسب و بهنگام اینها را ادا کنیم، این اصلاً اثر میگذارد روی این حرکتهائی که امروز از دو طرف در منطقه وجود دارد؛ چه از طرف دستگاه شیطان و مهاجم غربی، چه از طرف مردم که طرف حقند. بنابراین زنده بودن، اینهاست. یک مجلس زنده مجلسی است که بوقت، بهنگام و درست قانون میگذارد؛ نظارت میکند؛ در مسائل کشور، در مسائل منطقه حضور دارند و به کار پرداختهاند.
از اهمیت کمیسیونها غافل نشوید
از این کمیسیونها نباید غفلت کرد؛ این کمیسیونها مهم است؛ اینها اتاقهای فکرند برای پخته کردن مسائل در صحن مجلس؛ بعد هم تصمیمگیری در صحن مجلس، یعنی تصمیمگیری برای سرنوشت کشور، نه فقط برای چهار سال. گاهی شما یک قانونی میگذارید، این قانون بیست سال در کشور اثرگذار است؛ یک خطی را معین میکند.
از تعرض به آبروی دیگران پرهیز کنید
یکی از چیزهائی که در مجلس واقعاً نشانهی سلامت است، پرهیز از تعرض به آبروی این و آن است. خب، یک منبری در اختیار شماست؛ این منبر، منبر عمومی است. شما وقتی حرف میزنید، پشت یک بلندگوی ملی دارید حرف میزنید؛ به گوش همه میرسد. اگر در این فرمایشاتی که شما در مجلس میفرمائید، مطلبی باشد که تعرض به آبروی کسی باشد، متهم کردن یک کسی باشد – ولو به نظر شما گناهکار است، لیکن گناهش ثابت نشده – یا تعرض به یک امری باشد که ولو اصلاً واقع هم باشد، وظیفهی من و شما نیست به آن بپردازیم؛ مثلاً مسائل خصوصی افراد. چرا باید در مجلس، در پشت بلندگوی مجلس، اسمی از این چیزها آورده شود؟ از اینها باید بشدت پرهیز کرد. اگر از اینها پرهیز شد، نشانهی سلامت است.
ما در کشور به اتحاد نیاز داریم
به نظر من امروز از جملهی مسائل مهمی که ما در کشور به آن نیاز داریم، اتحاد است. اتحاد به معنای همسان بودن فکرها نیست. خب، الحمدلله شماها همه در سطوح بالای فکری و علمی هستید؛ اینها برای شما، گفتن ندارد. ما احتیاج داریم به این که به ما تذکر داده شود تا عمل کنیم؛ والّا خیلی از چیزها را میدانیم. امروز باید اتحاد وجود داشته باشد. دوئیت و اختلاف و تفرقه، مظهر ضعف و انحطاط و انهزام یک ملت است؛ باید نگذارید این اتفاق بیفتد. اختلاف نظر هم وجود دارد، ابائی هم از گفتن اختلاف نظر نیست؛ بله، ما در این قضیه با هم اختلاف نظر داریم، اما دستمان توی دست هم است. مثلاً او میگوید این کار باید بشود، من میگویم باید نشود. بالاخره یک مرجعی وجود دارد؛ یا مرجع، قانون است؛ یا مرجع، دستگاه قضائی است؛ یا مرجع، شورای نگهبان است – یا هرچه – آن مرجع هم تعیین تکلیف خواهد کرد؛ اما با هم دستبهیقه نمیشویم. این اتحاد باید وجود داشته باشد. باید در جهت مصالح عالیهی کشور، بین دستگاهها همدلی وجود داشته باشد؛ این باید بروز کند. البته همه هم همین را میگویند. یک وقتی یک نفری با عصبانیت داشت از یک چیزی دفاع میکرد، یک نفر به او گفت آقا حالا چرا عصبانی میشوی؟ با همان عصبانیت داد کشید: من عصبانی نیستم! حالا از اطراف – از دو طرف هم نمیشود گفت – بعضی دائم دم از اتحاد هم میزنند، اما در عین حال باز نشانهها و نمونههای تفرق گاهی دیده میشود. من خواهش میکنم به این مسئله توجه کنید؛ هم در درون مجلس بین خود دوستان که در مجلس هستید، هم در بین مجلس و قوای دیگر – قوهی مجریه و قوهی قضائیه – این اتحاد و اتفاق را حفظ کنید و بدانید که این ملت، این کشور، این نظام، این جهتگیری، بشارت دادهی به توفیق و پیروزی است؛ این لطف خداست، سنتهای الهی این را اقتضاء میکند.
فرصت نمایندگی مردم فرصت مغتنمی است
برادران و خواهران عزیز! این موقعیتهای ظاهری و این عناوین و ریاست و مدیریت و نمایندگی و اعتبار مردمی و اینها میگذرد؛ آنچه که برای ما و شما باقی میماند، عمل ما است؛ که اگر عمل نیک و عمل صالح با نیت خوب و درست انجام داده باشیم، در این سالهائی که بر ما میگذرد، با این عناوین و با این خصوصیات، ضرر نکردیم. اگر چنانچه خدای نکرده این دوران مسئولیت و مأموریت و نام و نشان و عنوان، برای ما دستاوردی نداشته باشد، یا اگر خدای نکرده بر روی ما تأثیر منفی گذاشته باشد و ما را بدهکار کرده باشد، این بدترین سرنوشتی است که ممکن است برای امثال ما و شما، این مسئولیتها رقم زده باشد. باید به این مسئله به طور دائم توجه داشته باشیم.
البته این فرصت – فرصت نمایندگی مردم – یک فرصت مغتنمی است. هر کسی در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی بتواند یک مأموریتی به دست بیاورد و آن مأموریت را بدرستی انجام دهد، واقعاً باید خدا را شاکر باشد؛ ولی باید توجه داشت که این فرصت، امتحان بزرگی هم هست. ما در حال امتحان دادنیم. در برجستگیهای دوران زندگی است که امتحانهای سخت پیش میآید. در روال عادی زندگی امتحان هست، لیکن امتحانهای برجسته و نفسگیر معمولاً مال آنجائی است که انسان وارد مقاطع حساس میشود؛ که از جملهاش همین مسئولیتهای ماها است. گاهی یک نفر سالهای طولانی از عمر خود را با امانت و طهارت گذرانده است، بعد میرسد به یک مقطع امتحان؛ اگر نتواند در این مقطع امتحان، توانائی خودش را در مهار نفس نشان دهد، لغزش پیدا خواهد کرد. این مقطع حساس، نمایندگی مجلس است؛ مسئولیتهای دولتهائی است؛ مسئولیتهائی از قبیل مسئولیت این بندهی حقیر است. اینها آن مقاطع حساس زندگی ما است؛ اینجاها باید مواظب خودمان باشیم، مراقب باشیم. گاهی انسان در حال عادیِ زندگی، خوب زندگی میکند؛ اما وقتی به پرتگاه رسید، وقتی به نقطهی حساس رسید، وقتی به پیچ خطرناک رسید، نمیتواند درست کنترل کند. این را باید به یاد داشته باشیم. «فی تقلّب الأحوال علم جواهر الرّجال» ؛ ما خودمان را هم در یک چنین مقاطعی میتوانیم درست محک بزنیم. معمولاً انسان به خودش خوشبین است. ما عیبهای خودمان را نمیبینیم؛ معمولاً محسّنات خودمان را بزرگتر از آنچه که هست، میبینیم. اینطور جاها وقتی که بین خودمان و خدا خلوت کنیم، میتوانیم ضعفهای خودمان را، نقصهای خودمان را پیدا کنیم. یک جا پول هست، یک جا قدرت هست، یک جا وجاهت هست، یک جا شهوات جنسی هست؛ اینها امتحانهای سخت است. آنچه که برای نمایندگان محترم مجلس، برای مسئولان دولتی، برای مسئولان قضائی، برای نیروهای مسلح، برای روحانیون، برای آن کسانی که مجموعهای از اینها را با هم دارند، مهم است، این است که با دید نافذِ خودشان مواقع امتحان و مواضع امتحان را بشناسند؛ بدانند که این نقطه، نقطهی امتحان است؛ غفلت نکنیم. اگر توانستیم از این پیچ خطرناک، از این نقطهی حساس، از این لب پرتگاه بسلامت عبور کنیم، خدا را شاکر باشیم، سپاسگزار باشیم. این، آن نقطهی اصلی و حرف اصلی ما با شما برادران و خواهران عزیز است. در درجهی اول، این نصیحت به خود بنده هم هست؛ به شما میگویم تا انشاءاللّه دل خود این گویندهی حقیر تحت تأثیر این حرفها قرار بگیرد و نصیحت شویم، موعظه شویم؛ هم از طرفی قدر موقعیتی را که به ما فرصت خدمت به مردم و خدمت به اسلام و خدمت به کشور و خدمت به نظام را میدهد، بدانیم و این را نعمت بزرگ خدا بشماریم؛ هم از آن طرف توجه کنیم که در اختیار داشتن این فرصت، یک خطراتی هم دارد. یک خودروی تر و تمیزِ خوشفرمانِ تندرو زیر پای انسان البته موفقیتی است، انسان را به مقاصد میرساند؛ اما به همان اندازه خطرات هم دارد؛ باید مراقب بود. این، حرف اصلی ما به شما برادران و خواهران عزیز است. امیدواریم انشاءاللّه این حرفها در همهی ماها مؤثر باشد.
توجه داشته باشید که خواسته مردم در رفتار شما تجلی پیدا میکند
وقتی دانش هست، توانائی هست و احساس وظیفهی خدمت پشت سرش هست، طبعاً محصول کار، محصول بهتری خواهد بود. این، جای خرسندی و شکرگزاری است که بحمداللّه مجلس از یک چنین توانی برخوردار است.
مواضع سیاسی مجلس هم در این مدت – آنطوری که مشهود بوده است – در زمینههای مختلف، مواضع خوبی بود؛ موضعگیریهای درست و بجائی انجام گرفت. شما نمایندهی مجموعهی ملتید؛ خواستههای آنها و حرف دل آنها در رفتارهای شما تجلی پیدا میکند. بحمداللّه آنچه که مشاهده شده، بسیار خوب بوده.
عقل و فکر و طمأنینه و سکینه و آرامش و محبت را به جامعه منعکس کنید
آنچه که مهم است برادران و خواهران نماینده به آن توجه کنند و من همیشه در همهی دورهها یا اغلب دورهها که این توفیق را داشتم که با نمایندگان محترم گفتگو کنم، این را تذکر دادم، این است که بدانید شما مثل یک قله هستید؛ آنچه از دل این قله میجوشد، بر دامنه و پیکره سرازیر میشود. رفتار، آداب، خُلقیات، چگونگی تعامل در مجلس شورای اسلامی، مثل بقیهی قلههائی که در کشور وجود دارد، بر روی رفتار، آداب، اخلاق و منش آحاد جامعه اثر میگذارد؛ این یک امر طبیعی است، یک امر همیشگی است. اگر در مجلس، عقل و فکر و طمأنینه و سکینه و آرامش و محبت حکمفرما باشد و از بلندگوهای مجلس این قضیه در سطح جامعه منعکس شود، همین خصوصیات بتدریج در جامعه اثر میگذارد. اگر در مجلس تشنج باشد، بغض باشد، کمکاری باشد، این باز به نوبهی خود در رفتار مردم منعکس میشود؛ این تأثیر، طبیعی است. این تأثیر، دفعی و برجسته و نمایان نیست، اما بمرور و بتدریج آثار خودش را نشان میدهد؛ این، مسئولیت مسئولان محترم را افزایش میدهد. لذا به نظر من، دوستان عزیز و نمایندگان محترم از این نقطهنظر هم بر روی منش و رفتار خودشان یک مراقبت کاملی داشته باشند.
رای ممتنع برای مجلس نیست
کار کردن بر روی لوایح و طرحها، یک وظیفهای است به عنوان ادای حق مردم – این که حالا یک امر قطعی و روشنی است – یعنی وقتی لایحهای به مجلس میآید یا طرحی را شما در مجلس تهیه میکنید و میخواهید این را در یک بخشی از بخشهای کشور که میتواند جدول فعالیت کلان کشور را پر کند، به کار بیندازید، دقت شما، مراقبت شما، اهتمام شما، تحقیق شما، مطالعهی شما، که به پخته شدن این طرح یا لایحه کمک میکند، یک حقی است برای مردم بر دوش شما. لایحهای به مجلس میآید – بنده خودم هم در مجلس بودم و این موارد را از نزدیک تجربه کردم – وقتی که لایحه به کمیسیون داده میشود و در معرض دید این نماینده قرار میگیرد، گاهی با این لایحه مثل یک کار مربوط به شخص خود رفتار میکند؛ دقت میکند، مطالعه میکند، تحقیق میکند، با کارشناس مینشیند مباحثه میکند، مطلب را در ذهن خود به صورت محقَّق ترسیم میکند؛ گاهی هم نه، لایحه میآید یا مثلاً طرحی در مجلس میخواهد تصویب شود، این نماینده خیلی محتوای لایحه و طرح را نمیداند، خیلی احساس مسئولیت نمیکند، رسیدگی نمیکند؛ نه در کمیسیون، نه در صحن مجلس. این رأی «آری» یا «نه» او به یک چنین لایحه یا طرحی، خالی از شبهه نیست؛ رأی ممتنع او هم خالی از شبهه نیست. ما که نیامدیم اینجا بنشینیم رأی ممتنع بدهیم؛ ما آمدهایم بگوئیم این بشود، این نشود. رأی ممتنع مال آنجائی است که انسان زحمت خودش را کشید، کار خودش را کرد، بالاخره ذهنش به جائی نرسید؛ خب، اینجا البته انسان رأی ممتنع میدهد؛ مثل فقیه و مجتهدی که زحمت خودش را میکشد، به منابع مراجعه میکند، ادلهی اجتهادی و ادلهی فقاهتی را میبیند، بعد ذهنش به جائی نمیرسد؛ میگوید خب، اینجا احتیاط کنید؛ میگوید من رأی ندارم، فتوا ندارم. رأی ممتنع مال اینجا است؛ اما اینکه ما مطالعه نکنیم، کار نکنیم، بعد برای اینکه خودمان را اسیر «آری» یا «نه» بیدلیل و غیر مستند نکرده باشیم، میگوئیم خیلی خوب، ما رأی ممتنع میدهیم! این نمیشود. پس یکی از کارهای بسیار مهم و لازم و اصلی در مجلس، همین کار بر روی لوایح است؛ چه لوایحی که دولت میفرستد، چه طرحهائی که خود شما در مجلس آنها را تنظیم میکنید. واقعاً باید کار شود. هر کس اگر اهل اجتهاد در این فن است، به صورت اجتهادی؛ و اگر چنانچه خودش صاحب رأی نیست، با مشاوره گرفتن از این و آن، به یک نتیجهی قطعی برسد؛ این یکی از کارهای بسیار اساسی است.
هم حضور قلب داشته باشید هم جسم
البته این گلایه وجود دارد، بنده هم مکرر این گلایه را در دورههای گذشته به نمایندگان محترم مجلس و به رؤسای مختلف مجلس عرض کردم که گاهی اوقات انسان میبیند خیلی از صندلیها خالی است؛ به قدری که از نصاب جایز فراتر است! حالا یک تعدادی صندلی قهراً همیشه یک عذری برایش وجود دارد، اما بالاخره این یک نصابی دارد. گاهی که انسان میبیند از این نصاب بالاتر است، احساس میکند که بر طبق وظیفه عمل نشده است. گاهی هم بعضی در مجلس هستند – این هم یک پدیدهای است – در رأیگیری شرکت نمیکنند؛ آقایان آن عقب مجلس مینشینند، گعده میکنند! این هم مصلحت نیست. یعنی هم حضور جسمانی در مجلس، هم حضور قلب در مجلس – یعنی متوجه آن مسئله بودن، حرف موافق و حرف مخالف را شنیدن – لازم است؛ اینها جزو وظائفی است که قوام نمایندگی به اینها است و نمیشود از اینها صرفنظر کرد؛ اینها خیلی چیزهای مهمی است. واقعاً درخواست من از برادران و خواهران عزیز نماینده این است که به این مسئله توجه کنند، اهتمام بورزند؛ هم برای حضور در مجلس، به معنای حضور جسمانی و مادی؛ هم به معنای حضور معنوی و روحانی، یعنی حضور قلب و حضور ذهن؛ این مسئلهی مهمی است.
رفتار خوب نمایندگان باعث خوشبینی و علاقهمندی مردم میشود
رفتار نمایندگان در تربیت جامعه و سوق دادن جامعه به این طرف و آن طرف مؤثر است. اگر تقوا و امانت و اخلاق و احساس مسئولیت و نشاط کار، در مجلس دیده شود، این در جامعه اثر میگذارد؛ در درجهی اول مردم را نسبت به نمایندگان مجلس علاقهمند و خوشبین و متعهد میکند، در درجهی بعد رفتار آنها را به رفتار این نمایندگان عزیز – که خب قله هستند، چهره هستند، برجسته هستند – نزدیک میکند.
اگر در تعبیراتی که نمایندهی محترم مجلس به کار میبرد؛ چه در نطقهای پیش از دستور، چه در اظهارات، چه در بگومگوها، ملاحظه شد که ادب وجود دارد، پرهیز از اهانت وجود دارد، پرهیز از تعبیرات ناپسند و سخیف وجود دارد – دیدن اینها را انسان احساس میکند؛ وقتی انسان پای رادیو نشسته است و دارد گوش میدهد، میفهمد که این آقا میتوانست در اینجا این تعبیر اهانتآمیز را به کار ببرد، ولی به کار نبرد – این در منِ مستمع هم اثر میگذارد؛ اما اگر چنانچه نه، خدای ناکرده عکس این دیده شد؛ یعنی ناپرهیزی در بیان، در گفتار، در تعبیرات، تعبیرات اهانتآمیز یا غیر مؤدبانه، یا رفتار غیر مؤدبانه دیده شد، این بلافاصله اثر میگذارد یعنی آن شنونده با اینکه این رفتار را تحسین نمیکند، درعینحال خودش تحت تأثیر قرار میگیرد. مردم مثل بچهای نیستند که از رفتار پدر تأثیر میپذیرد، بدون اینکه زشتی یا خوبی آن رفتار را بفهمد؛ نه، مردم زشتی و خوبی رفتار را میفهمند؛ طبیعت قضیه اینجوری است. شما ملاحظه کنید؛ در محیطهای مختلف، جماعات مختلف، کسی یک کاری را میکند؛ تعبیری را، حرفی را بر زبان میآورد؛ انسان خوشش هم نمیآید، اما درعینحال تأثیر میگذارد؛ یعنی تکرار آن رفتار را برای انسان تسهیل میکند، آسان میکند؛ طبیعت قضیه این است.
انصاف در مقابل یکدیگر را رعایت کنید
یک مسئلهی دیگر هم «انصاف» است. انصاف را باید رعایت کرد؛ انصاف در مقابل آن دوستی که در مجلس همکار شما است، انصاف در مقابل آن کسی که بیرون مجلس است، انصاف در مقابل دولت، انصاف در مقابل قوهی قضائیه. انصاف را باید رعایت کنید؛ «و لا یجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا» . گاهی ما با کسی بدیم، از کسی بدمان میآید؛ خب، این کار میتواند موجّه باشد؛ بالاخره یک دلیلی داریم، از کسی خوشمان نمیآید؛ اما نسبت به همین کسی هم که از او خوشمان نمیآید و استدلال هم داریم برای اینکه از او خوشمان نیاید، باید انسان انصاف به خرج دهد. کسی یک نقطهی خوبی دارد؛ آن را تحت تأثیر نقطهی بدی که از او در ذهن ما هست، قرار ندهیم؛ این خیلی چیز مهمی است. بیانصافی و رفتار نامتناسب، منجر میشود به عکسالعمل مشابه در طرف مقابل. ما آدمهای ضعیفی هستیم دیگر؛ شما اگر چنانچه مثلاً نسبت به این حقیر یک وقتی بیانصافی کردید، این حقیر آن مقدار قدرت و توانائی و ضبط نفس ندارم که بگویم خیلی خوب، حالا او بیانصافی کرد، بکند؛ من هم وادار میشوم به بیانصافی. اینجوری در جامعه، تبادل بیانصافیها، به جای تبادل انصاف، به جای تبادل محبت، رائج میشود. ببینید، چون شما نمایندهی مجلسید، این تأثیر وجود دارد؛ والّا اگر چنانچه شما جزو افراد معمولی جامعه بودید، تأثیر داشت، اما نه به این اندازه. وقتی ما در روی سکوئی قرار گرفتیم و مردم به ما نگاه میکنند، رفتار ما یک معنا دارد؛ وقتی که نه، در جمعیت مردم، در سواد مردم گم هستیم، همان رفتار یک معنای دیگری دارد.
تعامل با قوه مجریه
یک مسئله هم که بنده همیشه به دوستان مجلس عرض کردم، تعامل با قوهی مجریه است. با قوهی مجریه هم که ما مینشینیم، چه با رئیس جمهور، چه با وزرا چه با مجموع اینها، همین سفارش را به آنها میکنیم که با قوهی مقننه تعامل کنند. هر کدام هم حقی دارند. مجلس دارای حق است، در یک محدودهی مشخصی؛ قوهی مجریه و دستهای کنندهی کار هم دارای حقند، در یک محدودهی مشخصی. حدود یکدیگر را باید حفظ کنند، با یکدیگر تعامل کنند؛ این تعامل، جادهی دوطرفه است – فرنگیها و فرنگیمآبها میگویند جادهی دوطرفه؛ حرف بدی هم نیست، تعبیر بدی هم نیست – باید از هر دو طرف، این تعامل وجود داشته باشد. البته درعینحال با همهی حسن نیتهائی که طرفین دارند، گاهی بیتفاهمیهائی وجود پیدا میکند – اشکالی ندارد – لیکن این عدم تفاهمها در همان حدی که اقتضای طبیعی کار است، ایراد ندارد؛ نباید تشدید کرد، ایجاد کدورت کرد؛ اینها را باید مراقبت کرد.
به شما عرض میکنیم؛ قوهی مجریه وسط میدان ایستاده است – چه این دولت، چه هر دولت دیگری – و کارها به عهدهی اوست، بارها بر دوش اوست، ملامتها به طرف او سرازیر میشود، سؤالها و مؤاخذهها از او میشود؛ لذا باید ملاحظهی او را کرد. به قوهی مجریه هم ما همیشه سفارش میکنیم؛ این حق عظیمی که در قانون برای مجلس قانونگذاری و برای کل قانون ملاحظه شده، باید از طرف مجریان رعایت شود. قانون اساس کار است، قانون ریل حرکت این قطار است؛ شما باید زحمت بکشید این ریلگذاری را بکنید، آنها هم باید بر روی این ریل حرکت کنند. شما کمک کنید که این ریل جوری باشد که این قطار سر پیچ بتواند بپیچد. قطار شمال را آقایان دیدهاند؛ یک جاهائی پیچهای سختی دارد، اما بالاخره جوری است که قطار میتواند حرکت کند. از این پائین تا آن بالای کوه قطار حرکت میکند، میرود بالا و میآید پائین، مشکلی هم برایش پیش نمیآید؛ چون ریلها درست چیده شده است. اگر چنانچه این انحناهائی که لازم بود به وجود بیاید، به این شکل به وجود نیامده بود، اگر مثلاً جوری تنظیم شده بود که قطار نمیتوانست حرکت کند، مکرر شما شاهد سقوط قطار از آن بالا میبودید. این را باید در ریلگذاری ملاحظه کرد. شما ریلگذارید، او روی این ریل حرکت میکند و باید قدر شما را بداند؛ اما شما هم بدانید که بالاخره بنا است روی این ریل حرکت شود. بنابراین دو طرفِ قضیه مهم است. عرض کردیم، این مخصوص این دولت نیست؛ در همهی دولتها، و در چند دورهی مجلس و دولت، بنده مکرر این سفارش را به همه کردم؛ البته خب، بعضی انصافاً رعایت کردند، بعضی هم گاهی بیتوجهی کردند.
مجلس، در راس امور است
مجلس قطعاً در رأس امور است – همان طور که امام (رضوان اللّه تعالی علیه) فرمودند – اما این را هم توجه کنید که «مجلس در رأس امور است» معنایش این نیست که هر یک نمایندهای در رأس امور است؛ «مجلس» در رأس امور است؛ یک نماینده، یک نماینده است. یعنی نمایندهی محترم و عزیزی که مردمِ یک جمع و گوشهای از کشور با شوق و با شور جمع شدند و او را فرستادند مجلس، تصور نکند که او در رأس امور است؛ نه، «مجلس» در رأس امور است؛ برخوردش را اینجوری مقایسه کند.
بنابراین برگردیم به آن حرف اوّلمان، برادران و خواهران عزیز! آنچه برای من و شما میماند و این دعا را مستجاب میکند: «و لا تهلکنی غمّا حتّی تغفر لی و ترحمنی و تعرفنی الاستجابه فی دعائی» ، (۳) عمل امروز ما است که با جدیت باشد، با مجاهدت باشد، با اخلاص باشد، با احساس وظیفه باشد. اگر اینها شد، خدای متعال از برخی از کم و زیادها و مسامحهها و مساهلهها خواهد گذشت؛ اما مهم این است که ما همتمان بر این باشد که انشاءاللّه کار را تمیز و طاهر و بیحاشیه و با نیتِ خوب و با جدیت انجام دهیم.
مبارزاتى که به پیروزى انقلاب منتهى شد را ادامه دهید
کار اساسى مجلس ادامهى مبارزاتى است که به پیروزى انقلاب منتهى شد و مبارزاتى که به بقاى این انقلاب منتهى شد. خب، حالا این مبارزه تا کِى طول خواهد کشید؟ مبارزه و جهاد بهیکمعنا تمامنشدنى است – چون شیطان همیشه در دنیا هست – بهیکمعنا با موقعیتهاى مختلف، شکل جهاد تغییر پیدا میکند. اگر کشورها و ملتهایى، بتوانند همت کنند و جامعهى بشرى را و جامعهى جهانى را از زیر بختک استعمار و استکبار بیرون بکشند، مشکل حل خواهد شد. یعنى عمدهى مشکل بشریت این است. ملت ایران گامهاى بلندى را در این راه برداشته است. خودِ نفْسِ تشکیل نظام اسلامى، بلندترین گام بود؛ تشکیل پیاپى مجلس قانونگذارى که مظهر مردمسالارى اسلامى است، بزرگترین کار است؛ خودِ نفْسِ نشستن شما در این جایگاه، نفْسِ حضور شما بهعنوان نمایندهى مردم و مظهر مردمسالارى دینى یک مبارزه است؛ این را باید قدر دانست و پیش برد.
مسئولیتها در راستای خدمت به مصالح کشور باشد
مدیریت جهادى مخصوص دولت نیست، شامل مجلس هم هست؛ طبعاً در حوزهى کار مسئولیت خود مجلس، یعنى تقنین و نظارت که عمدهترین مسئولیتهاى مجلس است. این مسئولیتها اگر بهطور جدى، بهدور از انگیزههاى شخصى، بهدور از هرچیزى جز انگیزهى خدمت به مصالح کشور انجام بگیرد، بزرگترین کار جهادى است؛ کار جهادى یعنى این؛ انگیزههاى گوناگون را نباید دخالت داد، اولویتها را باید نگاه کرد. من بر روى اقتصاد مقاومتى تکیه میکنم.
مبارزه حقیقی با فساد
یک کار دیگرى که در وظایف نظارتى مجلس مهم است، مسئلهى مبارزه حقیقى با فساد است؛ حقیقتاً مبارزهى با فساد مهم است. نگذاریم کانونهاى چرکین شکل بگیرند که علاج آنها مشکل باشد. اگر نظارت درستى باشد، گاهى اوقات در قدمهاى اول میشود جلوى یک حرکت خطا و گناهآلود را گرفت؛ اگر ما در قدمهاى اول جلوى آن را نگرفتیم و این بیمارى پیشرفته شد و این زخمْ ناسور شد، آنوقت علاج آن مشکل میشود، سخت میشود؛ اگر به علاج هم برسد – که بیم این هست که بهخاطر همین عواقب به علاج نرسد – با سختى و با دشوارى و با تحمل خسارتها خواهد رسید؛ از اول جلوى آن را باید گرفت. خوشبختانه در زمینههاى سیاسى و اقتصادى در نظام، این تجربه را هم ما داریم.
توجه به موضوع افزایش جمعیت
یک مسئله هم مسئلهى جمعیت است و در مجلس هم طرحى در مورد افزایش بارورى و پیشگیرى از کاهش جمعیت وجود دارد که بسیار مهم است. هیچ منافاتى ندارد که ما مراعات بهداشت و سلامت مادران و فرزندان و نوزادان را بکنیم – که خیلى مهم است – در عین حال مراقب باشیم اشتباهى را که قبلاً کردیم، ادامه ندهیم، دنبال نکنیم؛ مسئلهى کاهش جمعیت مسئلهى بسیار مهمى است. براى آن دشمنانى که در اوائل صحبت اشاره کردم، بهترین چیز این است که ایران یک کشورى باشد با بیست سى میلیون جمعیت که نصف این جمعیت هم کهنسال و میانسال و ازکارافتاده باشند؛ این برایشان بهترین چیز است؛ اگر براى این برنامهریزى بتوانند بکنند، حتماً میکنند، پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج میکنند؛ ما باید حرکتمان در مقابل این حرکت، حرکت صحیح و منطقى و خردمندانه و عالمانه باشد که خب خوشبختانه شنیدم در مجلس دوستان دنبال این قضیه هستید و امیدواریم که خداوند به شما کمک کند.